ایرانگشت ایران و ایرانگردی سفر

در ساعت 57 : 9 و کیلومتر 55775 به سوی آرامگاه خضر زنده که در آغاز شهر شوشتر ، قرار دارد ، میروم . در ساعت 06 : 10 و کیلومتر 55780 به آرامگاه خضر زنده میرسم . این آرامگاه در ورودی شهر شوشتر از سوی شوش ، واقع شده …

  این آرامگاه ، درون شهر شوشتر ، واقع شده است . سازه ایست چهارگوش که بر روی یک صفّه ی سیمانی ، واقع شده و دارای یک گنبد پیروزه ای رنگ است .   پس از ورود از در اصلی با یک سالن کوچک ، رو به رو میشوم …

سازه ایست سیمانی و کوچک با یک گنبد بدشکل کوچک بر روی آن . این سازه در میانه ی یک گورستان کهن ، قرار گرفته و مشخّص نیست که متعلّق به چه کسی است و یا چه بهره ای از آن برده میشود ؟  

امروز میخوام برم شوشتر . توی مسجد سلیمان ، نیسانی رو میبینم که این جمله ی زیبا روش نوشته شده :   دلم ، گنجینه ی غم های دنیاست . در ساعت 49 : 8 و کیلومتر 55722 از مسجد سلیمان به سوی شوشتر ، بیرون میروم و در ساعت …

این پیشوازاده با سازه ای کوچک در کنار سازه های آبی شوشتر ، واقع شده است . یک گنبد پیروزه ای رنگ کوچک ، ضریح فلزّی نقره ای ـ طلایی ، یک سنگ نوشته با مضمون دعا نصب شده در دیوار و یک سروده نوشته به تاریخ 1279 درباره ی …

در ساعت 28 : 14 به سوی دژ بردی از مسجد سلیمان،بیرون میروم . ساعت ، 29 : 14 و کیلومتر ، 55561 است که از مسجد سلیمان، بیرون رفته ام . راهی که از مسجد سلیمان به سوی اندیکا میرود ، راهیست بسیار زیبا و کوهستانی که بخشی از …

در ساعت 34 : 13 به سوی مسجد سلیمان به راه میافتم و در ساعت 44 : 13 و کیلومتر 55556 به آن جا میرسم . در همان ورودی شهر ، تابلوهای راهنمای چاه نفت شماره ی یک ، دیده میشود . ناهار رو در ساندویچی آشتیانی در مسجد سلیمان …

در ساعت 40 : 9 و کیلومتر 55364 از محوّطه ی آب بند به سوی روستای رکعت برای قایق سواری در دریاچه ی آب بند به راه می افتم ؛ امّا در این روستا ، خبری از قایق سواری نیست . پس در ساعت 48 : 9 و کیلومتر 55370 …

در ساعت 17 : 11 به سوی مسجد سلیمان ، حرکت میکنم . پشت یک خاور ، نوشته است : آن زیبارخ که ادّعای خدایی میکرد / دیدمش پیر شده ، داشت گدایی میکرد ساعت ، 30 : 11 و کیلومتر ، 55415 است که از ایذه به سوی باغ …

در ساعت 19 : 8 و کیلومتر 55337 از شهر ایذه به سوی آب بند کارون 3 ، بیرون میروم . این آب بند شگرف در راه شهرکرد به ایذه ، قرار گرفته است . کول فرح سراک چهارده به یک میدان میرسم ، آن را به سمت چپ میروم …