دورنمای روستای میلک
دژ میلک ( 26 اردیبهشت 1393 )
علی رضا هاشمی ، رضا حاج ابوطالبی ، حسن ترابی ، حامد فیّاض پور ، پروین کپورچیان ، مریم ترابی ، مهدی پیروندی ، رسول علیخانی و زینب هاشمی
الموت را به راستی ، میتوان مهد زیبایی ها و شگفتی ها نامید ؛ با این که حدود ده سال است که در حال گشت و گذار در جای جای و نقطه نقطه ی این خطّه ی رازآلود هستم ولی باز هم میبینم که الموت ، سخنانی برای گفتن دارد . این بار به سوی روستایی میرویم در الموت باختری به نام روستای میلک تا از دژ و غاری ، بازدید کنیم که به نام همین روستا ، خوانده میشود . در ساعت 19 : 7 و کیلومتر 97596 از شهر کاسپین ، بیرون رفته و پس از پشت سر گذاشتن روستای زرشک و پیش از رسیدن به شهر رازمیان به یک چهارراهی میرسیم که راه میانی آن به سمت روستای میلک میرود . بر پایه ی تابلوی نصب شده در این تقاطع ، از این جا تا میلک ، ده کیلومتر راه است . پس از چند کیلومتری ، باز به یک سه راهی میرسیم که راه سمت راست به سوی روستای ورگیل و راه سمت چپ به سوی روستای میلک میرود . سه راهی پسین را نیز به سمت راست میرسیم . تا این که در ساعت 20 : 9 و کیلومتر 97647 به روستای میلک میرسیم که با مجموعه ای انبوه از باغ های فندق ، انگور و میوه های دیگر ، پوشانده شده است . روستای میلک ، پایان راه از این سمت است . ماشین ها را در جای مناسبی ، پارک کرده و پس از گرفتن راهنمایی از یکی از اهالی در ساعت 35 : 9 به سوی دژ و غار که در گویش اهالی ، اسکول ، خوانده میشود به راه میافتیم .
من در آغاز راه
راه پاکوب مشخّصی که از میان باغ ها میگذرد تا آن که از روستا ، بیرون میرود .
بچه ها در میانه ی راه
هنگامی که به یک درّه ی ژرف میرسیم ، مجبور میشویم که بخشی از راه را که سربالایی بسیار تندی هست ، گذر کنیم تا به کناره ی دژ برسیم . سرانجام در ساعت 35 : 10 به پای دژ میلک و دهانه ی غار یا اسکولی میرسیم که در کنار دژ ، واقع شده است ؛ گویا این دژ از مجموعه دژهای مربوط به یاران حسن صباح بوده است که در این نقطه ی پنهان کوهستانی ، واقع شده است .
اسکول و دژ میلک
بچه ها و من در کنار اسکول
آن چه از دژ ، دیده میشود ، بسیار کوچک میباشد . به گفته ی روستاییان ، این دژ ، هنوز به گونه ی کامل ، مورد شناسایی قرار نگرفته و خانم دکتر چوبک ، مسؤول باستان شناس پایگاه الموت ، ضمن آن که برای مطالعه در مورد این دژ به این جا ، آمده است ولی موفّق به بالارفتن از تخته سنگ های بزرگ و رفتن به درون دژ نشده است . پای دژ ، یک داربست نیمه ساز نیز دیده میشود . آجرچینی های اندکی از دژ ، دیده میشوند که بخشی از آن ها ، فروریخته اند . غار یا اسکول کنار دژ نیز ژرفای زیادی ندارد و کوچک است .
دیوارچینی دژ
پس از لختی استراحت ، نگاره برداری و گشت در اطراف برای صرف ناهار به کنار جویباری کوچک در پایین دست میرویم .
بچه ها پس از صرف ناهار
نمای اسکول از دوردست
توی روستای میلک ، یه پیشوازاده ی کوچیک هست به نام اسماعیل از فرزندان موسی کاظم ؛ یه نگاره با ضریح این پیشوازاده میگیرم .
دوستان خوب وهمسفران همیشگی ایراانگشت جایتان خالی ویادتان گرامی منتظرحضور سبزتان هستیم)(اقاسعیدوزینبی نداجونم مهشید کتایون رویا اقا احسان ویوسف و…)
به روی چشم
خوشحال خواهم شد دوباره شما و حسن آقا عزیز رو ببینم.
به به به همت شماها