با درخواست بچه های گرامی و دوستان کهن و گرایش دلی خودم ، برنامه ی سفر به مشهد را میریزیم . روز آدینه ، پس از کنسل کردن برنامه ی بازدید ایرانگشت ، از تهران ، فرودگاه مهرآباد با هواپیما به سوی مشهد ، راه می افتیم . پرواز حدوداً یک ساعته ی ما به مشهد میرسد و پس از رسیدن به شهر زیبای مشهد و مانایی در هتل شباهنگ ، همگی با هم به سوی آرامگاه رضا به راه می افتیم . اگرچه من به شخصه ، چنین خرج های میلیاردی برای آرامگاه ها را بیهوده میدانم و نمیپذیرم ولی نمیتوانم منکر آرامش حاکم بر این گونه فضاهای معنوی شوم .
بچه ها و من در حرم رضا
علی پسر موسای کاظم ، هشتمین پیشوای شیعیان است که در بزرگواری و مردمداری ، سرآمد و زبانزد همگان بوده است . وی با فراخوانی مأمون ، جانشین عبّاسی از مدینه به مرو که مرکز سیاسی حکومت پسران عبّاس در آن روزگاران بوده ، کوچ میکند . مأمون با این حرکت میخواسته که پیشوای شیعیان را که داعیه دار تشکیل حکومت اسلامی بوده است ، مستقیماً زیر دیدبگیرد و از کنش های سیاسی ـ اجتماعی او ، جلوگیری نماید ؛ ناآگاه از این که وی ، دارای هواداران بسیاری در ایران است ؛ هوادارانی که با به گوش جان شنیدن سخنان و پندهای وی ، بر کارهای حکومت پسران عبّاس ، بیش از پیش ، آگاهی می یافتند . مأمون که با روشنگری های علی پسر موسای کاظم ، پایه های حکومت خود را لرزان و در خطر میبیند ، تصمیم به حذف هماورد توانمند خود میکیرد و وی را با خوراندن انگور زهرآگین از برگه ی سیاست ، به کناری میزند . جامعه ی ایرانی که روز به روز به سمت گرایش شیعی ، تمایل بییش تری می یابد ، پس از سال ها با ساختن آرامگاهی زیبا و باشکوه برای پیشوای هشتم خود در جایی که پیش ترها ، سناباد نامیده میشد و پس از مرگ رضا ، مشهدالرّضا یعنی جای جان باختن رضا ، نامیده شد ، ارادت و دل بستگی خود را به وی ، نشان دادند .
بچه ها و من در صحن قدس
این آرامگاه ، روز به روز ، زیباتر و گسترده تر شد و با افزوده شدن املاک و زمین های فراوان وقفی در سرتاسر کشور ایران به دارایی ها و درآمدهای آن ، تبدیل به یک توانمندی اقتصادی بزرگ شد ؛ تا آن جا که گاهی دولت ها ، به استقراض از نهادی که آستان قدس رضوی ، نامیده میشود ، توسّل میجویند . ولی همه ی این بحث های سیاسی و اقتصادی ، چیزی از معنویّت چیره بر این فضا ، کم نخواهد کرد . ساعتی را در آرامگاه میمانیم و به خواندن دعا و نماز میپردازیم .
بچه ها و من در آستانه ی حرم
فردا ششم اردیبهشت ، زادروز من ، راهی باغ وحش مشهد میشویم ؛ چه تناسب زیبایی . باغ وحش مشهد ، یادآور خاطرات دوران کودکی من است که دو باری به این جا ، آمده بودم . پیل بزرگی در این باغ وحش بود که به گفته ها ، مرده است . باغ وحش مشهد ، بسیار زیباست و ما توانستیم جانوران وحشی و زیبایی را در قفس ها ببینیم ؛ از پلنگ و ببر بنگال بگیرید تا گونه های پرندگان . از سالن تاکسیدرمی نیز دیدن میکنیم .
بچه ها و من در سالن تاکسیدرمی
لاما ؛ شتر امریکای جنوبی در باغ وحش مشهد
پس از باغ وحش به سمت پیشوازادگان یاسر و ناصر میرویم که گفته میشود از برادران رضا هستند . آرامگاه زیبا و دلنشینی دارند که در کنار آن ، یک بازارچه ی گیرا نیز هست که بسیار دلفریب میباشد . وارد بازارچه که میشویم با یک مغازه ی نگاره برداری با لباس های محلّی و قاجاری ، روبرو میشویم و تصمیم میگیریم که یک نگاره ی یادگاری با این لباس ها بیندازیم .
بچه ها و من ، ورودی پیشوازاده
نوادگان خاندان قاجار
پس از زیارت پیشوازادگان به سمت روستای عنبران میرویم تا ناهار را بخوریم . ناهار خوش مزه ای را در یک رستوران سنّتی زیبا ، صرف مینماییم و پس از آن به سمت روستای جاغرق میرویم .
آماده برای خوردن ناهار
یکی از روستاهای ییلاقی و زیبای مشهد . تا محدوده ای را با خودرو رفته و سپس پیاده روی مان را در کنار رودخانه ی زیبای روان ، آغاز مینماییم . رودخانه ی زیبایی است . تا میتوانیم در درازای راه ، نگاره برمیداریم . پس از 40 دقیقه پیاده روی سبک ، در جایی از رودخانه ، کمی آب بازی میکنیم و سپس راه رفته را بازمیگردیم .
پروین ؛ جاغرق
حامد ، آقای نوروزی ( راننده ی ون ) و حسن
بچه ها و من ؛ جاغرق
بچه ها ؛ اطراف شاندیز
جاغرق
بچه ها و من ؛ جاغرق
پس از بازگشت به مشهد و استراحت و شام ، در جشن زادروزی که بچه های گرامی برای من ، تدارک دیده بودند ، شرکت میکنیم و لحظاتی را به شادی میگذرانیم . بچه های گرامی دست تون درد نکنه !
فردا ، راهی آرامگاه خواجه اباصلت در راه فریمان میشویم . خواجه اباصلت ، پیش خدمت رضا بوده است که فرد مورداعتماد وی نیز به شمار میآمده است .
بچه ها و من ؛ آرامگاه خواجه اباصلت
سپس راهی آرامگاه خواجه مراد میشویم که از یاران پیشوارضا بوده و گویا به دلیل برطرف کردن نیازهای مردم ، به مراد ، نامدار گشته است .
آرامگاه خواجه مراد
پس از این دو آرامگاه به مشهد بازگشته و با یک خودروی ون دیگر به سوی آبشار اخلمد میرویم . تا روستای اخلمد که در نزدیکی شهر چناران ، واقع شده ، حدود یک ساعت و نیم راه است . هنگامی که به این روستای زیبا و سرسبز میرسیم ، در پایانی ترین نقطه ی این روستا ، خودرو را نگه داشته و از راهی که به گونه ی زیبایی ، درست شده است ، به سمت آبشار ، حرکت میکنیم . این راه سنگ فرش شده ی زیبا در کنار رودخانه ای که آبشار بدان میپیوندد ، ساخته شده و حدود یک ساعت به درازا میکشد تا به آبشار برسد .
در راه ، مغازه های گوناگون موادّ خوراکی ، دیده میشوند . خر و موتورسیکلت هم برای رساندن گردشگران به پای آبشار هستند ؛ امّا پیاده روی در کنار رود زیبا ، حال و هوای دیگری دارد .
فاطمه کوچولو در راه آبشار
به آبشار که میرسیم با زیبایی شگرفی ، روبرو میشویم . لختی را در کنارش مینشینیم و ناهار را با صدای زیبایش ، همراه میکنیم . نگاره برداری میکنیم و کمی هم به استراحت میپردازیم ؛ همیشه دوست داشتم که آبشار اخلمد را ببینم و اینک در کنار این آبشار نشسته ام .
آبشار زیبای اخلمد
بچه ها و آبشار
زینب و آبشار
هم سفران این سفر دلچسب :
ندا اسکندری
حسن ترابی
حامد فیّاض پور
زهرا فیّاض پور
فاطمه فیّاض پور
پروین کپورچیان
زینب هاشمی
واقعا نمیدونم چی بگم
آدم بیاد مشهد و یه خبر نده؟
خیلی از دستت عصبی و عصبانی هستم
درود بر شما . کظم غیظ بفرمایید ! حتماً تابستون میام پیشت !
salam
hasan jan, babam, chera enghad ghiyafe migiri
nakone rais shodi ghorbanet beram
ziarat ghabol dostane azizam
سپاسمندم آقامهدی گل !
زیارت قبول. همیشه در سفر باشی ای مرد همیشه در سفر.
سپاس بسیار از شما .
عه این ابشار اخلمد نزدیک ماست.یعنی تا اینجاها هم اومدین؟
درود بر شما . بله میدونستم شما در چناران تشریف دارید . از چناران هم کمی موادّ غذائی خریداری کردیم .
هم زیارت قبول
و هم تولدتون (البته با تاخیر) مبارک
من تا حالا آبشار اخلمد نرفتم. عکسهاش که بسیار زیباست. فاصله اش چقدره تا مشهد؟
…
در ضمن خوب بود یک سر هم به آسد مهدی خاتمی میزدید!
درود بر شما و سپاس از شما . آبشار با مشهد ، زیاد فاصل ای نداره ؛ گمون کنم حدود 55 تا 60 کیلومتر باشه . در مورد آقای خاتمی هم حق با شماست ؛ خودم هم شرمنده اش شدم ولی تابستون حتما میرم پیشش .