یک سردر کهن و زیبا
محلّه ی تاکستانی ها
12 دی 1392
گردشگران : علی رضا هاشمی ، یوسف رحیمی ، پیمان سلطانی و محمّد حسین نژاد
شهر کاسپین از دیرباز ، جایگاه رفت و آمد بسیاری از گروه ها و اقوام ایرانی ، برای بازرگانی و انجام امور اقتصادی بوده است ؛ چرا که این شهر ، یکی از مراکز مهمّ صنعتی و بازرگانی ایران به شمار میرفته و میرود . یکی از گروه هایی که به کاسپین ، رفت و آمد زیادی داشته اند ، تاکستانی ها بوده اند . تاکستانی ها یا همان سیادهنی ها که نام پیشین تاکستان بوده است ، طیّ این رفت و آمدهای زیاد ، اقدام به خریداری زمین در محلّه ای که هم اکنون به نام شان ، خوانده میشود ، میکنند . به گفته ی یکی از اهالی کهن این جا ، این منطقه ، پیش از آن که تبدیل به محلّه ی تاکستانی ها شود ، گورستانی بسیار کهن بوده است . نخستین کسانی که آغاز به ساخت خانه در این محلّه مینمایند ، دو نفر بوده اند به نام های آقایان یوسف فرج بلاغی و امیدعلی سلطانی اصل که نخستین ساخت و ساز را در سال 1305 در این جا میآغازند و در آن ، مانا میشوند تا دیگر رفت و آمدهای زیاد ، خسته ی شان ننماید و وقت و هزینه ی شان را به هدر ندهد . این گونه بوده است که ایجاد یک محلّه در این منطقه ، کلید میخورد .
محلّه ی سیادهنی ها یا تاکستانی ها ، امروزه ، محلّه ی چندان بزرگی نیست ؛ این محلّه از اطراف با خیابان های امام خمینی ، شهید نوّاب صفوی و تبریز ، احاطه شده است و چند کوچه ی کوتاه و خانه ی کهن را دربرمیگیرد . کهنای این محلّه را میتوان از خانه ای دریافت که خانقاه داشته است ولی بدبختانه و بی توجّه به همه چیز ، ویران میشود تا به برجی ، تبدیل شود که هرروزه در سطح شهر ، شاهد سربرآوردن آن ها هستیم .
مرکز اصلی این محلّه را اهالی ، گرده ، نام نهاده اند . جایی که دو مغازه ی خواربارفروشی کهن و انشعابات اصلی کوچه های فرعی از آن جا ، سرچشمه میگیرند .
مسجد محلّی اهالی این جا ، همان مسجد حجّتی است که در خیابان امام ، قرار گرفته است .
تکّه زمینی در این محلّه ، وجود دارد که پیش ترها و کمی هم ، امروزه ، مکان بازی بچه ها بوده و هست ؛ به این تکّه زمین ، چل میگویند که در زبان ترکی به چم ( معنای ) جای باز میباشد .
با دعوت پیمان به خانه ی مادربزرگ نازنین او میرویم که یکی از خانه های کهن این محلّه بوده است ؛ خاطرات او و پدربزرگ را میشنویم ؛ نگاره های کهن و زیبای شان را میبینیم و با آن ها نیز نگاره برداری میکنیم و پس از رفع خستگی ، خوردن میوه ، نوشیدن چای و یک سرکی زدن به مغازه ی کهن حاج آقا رحیمی ، پدر یوسف ، به بازدیدمان از این محلّه ، پایان میبخشیم .
من با مادربزرگ نازنین ، پیمان ، پدربزرگ مهربان و محمّد
من در کنار یک چرخ خیّاطی کهن و یک اتوی کهن در دست ؛ این جا مغازه ی حاج آقا رحیمی است .
یوسف ، من و پیمان ؛ چرتکه ای که در دست من هست از وسایل حاج آقا رحیمی است .
جالب بود، خدا حفظشون کنه پدربزرگ و مادربزرگ پیمان و پدر یوسف رو!
جاتون خالی بود
خدا بابا و مامان شما رو هم واستون حفظ کنه
اینقدر این محله های قدیمی رو دوست دارم
ولی خب نیم ساعت درگیر تلفظ اسمش بودم (سیادهنی ها) 🙂
به به! نوشابه شیشه ای هم که بوده! جای ما رو هم خالی میکردید!
دیدم رفت آمدا زیاد شده گفته لینکتون کنم 🙂
سپاسمندم از پیوندتون
خیلی خوب.
حال کردم با عکسا مرسی.
خیلی عالی بود .
راستی این هفته بد پیمان نداشتید؟
نه دیگه ، این هفته خود پیمان رو داشتیم ؛ بدپیمان نداشتیم .
سلام. بنده دنبال کتاب یا مقاله یا هر چیز دیگری درباره حاج ملا علی اکبر سیادهنی تاکستانی هستم.اگر مطلب بنده را می خوانید خواهشمند است راهنمایی فرملایید. 09195436019 برایم مهم است ایشان یکی از استادان علامه سید موسی زرابادی بوده اند.
سلام تو سیادون اسم فامیلی محمودی هستش ما اصالتمون برمیگرده اونجا خیلی سال پیش حدود ۱۳۱۲ تبعید شدیم پدر بزرگم میگه اونجا خیلی فامیل داشتیم
درود بر شما ؛ چه جالب