روستای کلایه
تصمیم میگیریم بریم به یکی از روستاهای انتهائی الموت باختری ( غربی ) که ببینیم چجوریاس ؛ برای رسیدن به این روستا ، باید بریم سمت رجائی دشت و سپس از رجائی دشت ، به سوی باختر بریم تا به کلایه برسیم .
از قزوین تا کلایه ، حدود دو ساعت راهه که بخش عمده ی اون ، آسفالته هست . در کلایه با آقای حسینی، هموند شورا ، قرار داریم تا میزبان ما باشن .
نام درست روستا ، سادات کلایه هست و بیش تر مردم ساکن از سادات حسینی و با نام خانوادگی حسینی هستن . مردمانی بسیار خون گرم و مهربون . برای ناهار ، میریم خونه ی آقای حسینی و سپس به گشت در روستا میپردازیم .
هنوز چندین خونه با بافت قدیمی در روستا ، دیده میشن ؛ مدرسه ی روستا هم با بافتی قدیمی هست ولی دیگه فعال نیست .
به هر خونه ای ، سر میزنیم با پذیرایی گرم و جانانه ی اهالی ، رو به رو میشیم . با چای و میوه ازمون ، پذیرایی میکنن .
به یه امام زاده ی قدیمی هم سر میزنیم که کمی با روستا ، فاصله داره .
راستی کسی از اهالی نمیدونست معنای واژه ی کلایه چیه .