یکی از روستاهای گردشگری استان خراسان جنوبی ، نای بند است که در نزدیکی شهر طبس ، قرار دارد ؛ ولی من از سمت روستای خور به این روستا میروم . از بیرجند تا نای بند ، 250 کیلومتر است که من ، روز گذشته تا خور آمده و 80 کیلومتر از این راه را پیموده ام . پس 170 کیلومتر میماند در راهی یک دست که در اطرافش ، بیابان است و کویر . در میانه های راه که برای برداشتن نگاره ، پیاده میشوم ، درِ خودرو ، بسته نمیشود ؛ هر کاری میکنم ، نمیتوانم در را ببندم ؛ در نتیجه با یک دست ، در را نگه میدارم و با دست دیگر ، خودرو را میرانم ؛ البتّه با احتیاط فراوان . به پارکینگی در کنار راه میرسم که چند کامیون در آن ایستاده اند . از یکی از آن ها ، انبر دستی اش را میگیرم تا شاید بتوانم در را درست بکنم ؛ امّا هر کاری میکنم ، نمیشود ؛ به ناچار با همان وضع فلاکت بار ، راه را پی میگیرم تا سرانجام به پلیس راه میرسم که راه روستای نای بند از همین جا با یک راه شاخه ای ، جدا میشود . تابلوی ورودی نای بند برای زمانی است که هنوز شهرستان طبس برای استان یزد بوده است . در نای بند با علی آقا ، قرار دیدار دارم تا ضمن پذیرایی ، راهنمایی مرا در روستا بر دوش بگیرند . علی آقا ، به سرعت درِ خودرو را برایم ، درست میکند ؛ از سرعت او در انجام این کار ، شگفت زده میشوم . علی آقا ، مرا با دو پسر نوجوان به نام های مهدی و محمّد ، هم راه میکند تا روستا را بگردیم . با این دو نوجوان ، دل به روستا میزنیم و جای جای آن را میگردیم . روستای نای بند از روستاهای قدیمی این منطقه است که هنوز برج و باروی گلین آن و چندین ساباط ( کوچه های سقف دار ) بر جای مانده اند . نخلستان های اطراف روستا نیز رخ مینمایانند . با بچه ها به آب گرم دیگ رستم میرویم که در فاصله ی حدود ده کیلومتری روستاست . آبی است بسیار جوش و داغ که از چشمه ای ، بیرون میزند و در راه به رنگ های سرخ و سبز درمیآید و سپس به یک استخر بزرگ میریزد تا مردم برای آب تنی از آن ، بهره ببرند . سپس پیش بی بی خدیجه میرویم . پیرزنی تنها در گوشه ای از روستا که میگوید هشتاد سال سن دارد و به کار بافت دستاوردهای حصیری ، مشغول است . به درون خانه ی او میرویم . از او ، فیلم و نگاره گرفته و دقایقی با او ، هم سخن میشوم . چند نمونه از ساخته های دستی اش را هم خریداری میکنم . حیف این هنر زیباست که خریده نشود . پس از این گشت و گذار که دیگر هنگامه ی ناهار ، فرا رسیده است به خانه ی علی آقا میرویم . ناهار محلّی و خوش مزه ای را به نام قوروتی به هم راه خرما ، نان فتیر و پیاز میخوریم . غذای بسیار خوش مزه و توانزاییست . از بانوی علی آقا ، شیره ی خرما هم میخرم و لختی در خانه ی شان ، استراحت میکنم .
نمونه ای از ساباط
نخلستان
آب گرم دیگ رستم
تافتون محلّی
سبد دست بافت بی بی خدیجه
قوروتی
نان فتیر