جمعه 31 فروردین 1403

روستای خور

روستای خور

امروز ، بیست و ششم آذر ماه ، روز آدینه است که از بیرجند به سوی روستای خور در نزدیکی خوسف به راه میافتم . از بیرجند تا خور ، 80 کیلومتر فاصله است که از راه های بیابانی و کویری میگذرد . به خور که میرسم با آقای مهدی هزاری ، تماس میگیرم تا شاید بتواند جایی را برای ماندن شبانه ام در روستا ، فراهم کند . آقامهدی میگوید که چند دقیقه ای ، بردباری کن تا جایی را پیدا کنم . تا آقامهدی ، مرا آگاه نماید به خانه ی رئیس شورای روستا میروم تا باب آشنایی را با او ، باز کنم . خانه اش را می یابم ولی کسی در خانه نیست . اندکی منتظر میمانم تا رئیس شورا فرامیرسد . شرح سفرم را به او میگویم و او با گرمی ، مرا به درون خانه ، فرامیخواند . تصمیم میگیرم امشب را در خانه وی بمانم ؛ اگرچه آقامهدی نیز کانکس هلال سرخ را برایم ، فراهم نمود ؛ ولی قطعا ماندن در روستا و در یک خانه ی روستایی ، بیش تر میچسبد . پس از کمی استراحت و زدودن خستگی ، دوربین به گردن ، راهی روستا میشوم و از خانه های زیبای کویری که عمدتاً بادگیرهای برافراشته دارند ، بازدید و نگاره برداری میکنم . خور ، روستای بزرگ و زیباییست . 250 خانوار دارد و مردمان ساکنش به کارهای کوچ ، شترداری ، دام داری ، کشاورزی و رانندگی کامیون میپردازند . فرآورده های کشاورزی روستا ، گندم ، پنبه ، جو ، چغندر ، زعفران ، کنجد و ارزن میباشند . آب روستا از قنات ، فراهم میشود که وضع خوبی دارد و با آقای عزیزی از آن ، بازدید میکنیم . آب قنات برای کشاورزیست و آب آشامیدنی از چاه ها ، کشیده میشود .

روستای خور

قنات روستا

روستای خور

آقای عزیزی میگوید که نام کهن روستا ، شهر بند بوده است . گویا در گذشته های دور ، گروهی از دزدان برای تاراج دارایی مردم به سوی این روستا میآیند و با چوپانی ، برخورد میکنند و از او ، راه روستا را میپرسند . او ، راه را به نادرستی ، نشان میدهد . در نتیجه ، آن راهزنان از یک بلندی که آشکار نبوده ، میافتند و کشته میشوند . میگویند نام خور از خون این کشته شده ها ، گرفته شده است .

روستای خور

از گرمابه ، آب انبار ، قنات ، خانه های قدیمی ، حسینیّه ( که نوساز است ) ، بادگیرها و خانه ی امیربیک که زمانی کدخدای روستا بوده ، بازدید میکنم . بخش هایی از روستای خور ، یا کاملاً ویران شده و یا رو به ویرانی هستند .

روستای خور

بخشی از حسینیّه ی روستا

روستای خور

با راهنمایی آقای عزیزی به خانه ی یکی از بانوان هنرمند روستا میروم که به کار فرش بافی و ساخت سنگ های گران بها و زیبا ، مشغول است . از او ، چند یادگاری میخرم . بیش تر کوچه ها و پس کوچه های خور ، سنگ فرش شده و حال و هوای خوبی دارد . به یک شترداری هم میرویم و از نزدیک شترها را میبینیم . از آن ها نیز نگاره برمیدارم .

روستای خور

هنر بافندگی و سنگ تراشی بانوی خوری

روستای خور

شترداری

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

میدانگاه مرکزی روستا

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

روستای خور

حسینیّه

روستای خور

روستای خور

روستای خور

قنات دیگر روستا

روستای خور

کودک خوری

روستای خور

گنبد قنات

روستای خور

مسجد روستا

روستای خور

 

درباره ی اشکان هاشمی

اشکان هاشمی هستم ملقّب به مرد همیشه در سفر ؛ زاده ی 6 اردیبهشت 1362 ؛ دل داده ی ایران و تاریخ و طبیعت بی مانندش . سفر رو به صورت رسمی و ثبت شده از 14 اردیبهشت 1385 با سفری دلچسب به استان آذرآبادگان باختری ، آغاز کردم

مطلب پیشنهادی

استان سمنان

استان سمنان

استان سمنان با همراهی هم سفر عزیزم ، مرصاد میریم به سوی استان سمنان تا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.