راه آسفالته ی اصلی را پی گرفته و پس از پشت سر گذاشتن روستای خراجی و نخستین پل میان راهی ، راه خاکی سمت چپ را که با یک تابلوی بسیارکوچک ، مشخّص شده ، پی می گیریم .
در راه خاکی ، از کنار یک تالاب زیبا که از آب چشمه ، به دست آمده است ، گذر می کنیم .
سر ساعت 10 و 30 دقیقه و پس از 33 کیلومتر رانندگی به چشمه می رسیم .
وجه نام گذاری این چشمه ، آن است که آب آن ، هر از گاهی که ممکن است یک ساعت یا چند ساعت یا یک روز باشد ، کم و زیاد و گاهی ، قطع می شود . به گفته ی یکی از اهالی که خود با چشمانش ، قطع شدن آب چشمه را دیده بود ، وی ، پس از شست و شوی میوه ها ، هنگامی که آن ها را به جای نشستن خانواده اش که نزدیکی چشمه بوده است ، می بَرَد و برای آماده کردن چایی به سمت چشمه بر می گردد ، چشمه را خــــشک و بدون آب می یابد .
هر جا که آب هست ، زندگانی هم هست ؛ در این جا نیز هنگامی که برای استراحت در زیر سایه ی درختی در کنار چشمه ، نشسته ایم ، یورش گله ی گوسپندها و بزها به ســـمت آب چشمه و زدودن تشنگی شان از آن ، دیده ها را به سوی خود میکشد . چند نگاره ی یادگاری با این موجودات سودمند و آفریده های مهربان خداوند ، خاطره ی آن ها را برای مان ، ثبت می کند .