1 )) روستای دیکین در الموت خاوری و بر راه اصلی قزوین به معلّم کلایه ، واقع شده و با قزوین ، حدود 80 کیلومتر و یک ساعت و نیم فاصله دارد و از روستاهای مهمّ استان میباشد . برای رسیدن به این روستا ، باید از روستای رشتقون و شهر رجائی دشت ، گذر کرد .
پروین ، حسن ، من ، میرحسین و زینب در راه دیکین
2 )) روستای دیکین از دو بخش پایین محلّه و بالامحلّه ، تشکیل شده که هر یک ، دارای یک مسجد جداگانه میباشند . در این روستا ، حدود 350 خانوار ، زندگی میکنند و به کارهای کشاورزی و دام داری و بعضاً کارمندی در ادارات نزدیک میپردازند .
3 )) چم واژه ی دیکین بدین گونه بیان شد که گویا این واژه از ریشه ی دلّاکین ، آمده است و با گذشت زمان به دیکین ، تبدیل شده است ؛ شاید مردمان این روستا به پیشه ی دلّاکی میپرداخته اند .
4 )) با آقای محمّد پرهیزکاری به گشت در روستای زیبای دیکین میپردازیم و از خانه های خشت و گلی زیبا ، دیدن میکنیم .
در یکی از خانه های زیبا به دیدن نان پزخانه که بخشی از خانه است که تنور در آن جا ، قرار دارد و برای کار نانوایی مورد بهره برداری قرار میگیرد ، میرویم . از آب انبار ویرانه ی روستا که تا 35 سال پیش نیز مورد مراجعه ی مردم بوده است ، بازدید میکنیم . باغات روستا در اطراف آن ، دیده میشوند : باغات میوه دربردارنده ی میوه هایی هم چون آلبالو ، فندق ، گیلاس و …
5 )) این روستای زیبا از شمال با روستای کُشک ؛ از جنوب با روستای مزرعتین ؛ از خاور با معلّم کلایه و از باختر با روستای گرمارود ، هم سایه میباشد . از برخی از سنن مردمان این روستا ، میتوان به این موضوع ، اشاره کرد که روستاییان دیکین ، ازدواج غیر قبیله ای ندارند و گوشت گوسپند آبستن را مصرف نمی نمایند .
6 )) نام خوراک محلّی این روستا ، کَوَرگل میباشد که از نام گیاهی گرفته شده که در اطراف روستا میروید . افزون بر این گیاه ، از تخم مرغ و سیر نیز در این خوراک خوش مزه ، بهره برده میشود . برای ناهار ، این خوراک را صرف میکنیم و در کنار آن از خیار ، گوجه و نانی که در روستا ، فراهم شده است نیز تناول میکنیم ؛ شگفت خوراک خوش مزه ایست .
هم چنین از نانوایی درون روستا ، نانی را فراهم میکنیم به نام کِلاس که برای پخت آن از آرد ، شیر ، روغن و تخم مرغ ، بهره برده میشود . در میانه ی این نان ، مادّه ای شیرین است که از آرد و روغن ، فراهم شده و مزه ی خوبی به نان داده است .
7 )) در این سفر ، آقای محمّد پرهیزکاری ، راهنما و میزبان ما در روستا بودند به همراه دو فرزند نازنین شان به نام های زینب و طاها .
میرحسین ، زینب ، زینب ، طاها ، حسن و پروین در روستا
آقای پرهیزکاری ، من و میرحسین
تاداسانای یوگا در کنار شاه رود
من و حسن
یک خانه ی روستایی
چقدر بد که ازدواج غیر قبیله ای ندارند
درسته که آیین ها میراث هرقبیله ایست
اما من میشناسیم کسانی را که در این روستا از این رسم رنج میبرند و زندگی هایشان اجباریست…..تاسف بارند اصول مردمانِ زورگوی گذشته قبایل