تهران در روزهای تعطیلات نوروز ، یک شهر پرستیدنی و دوست داشتنی میشود که همه ی مردم را از سراسر ایران ، فرامیخواند تا از آثار دیدنی اش ، بازدید نمایند . در برنامه ی دوم فروردین 1396 ، از 5 دیدنی تهران ، بازدید میکنیم . در این سفر یک روزه ، دو تن از دوستان تهرانی به نام بانوان مریم و ندا نیز هم راه مان هستند .
1 )) ساختمان مسعودیّه
این ساختمان زیبا در خیابان جیحون ، قرار دارد که نزدیکی میدان بهارستان است . بلیط ورودی آن ، نفری 25000 ریال است . بدبختانه دستگاه کارتخوان هم ندارد ولی در نزدیکی آن ، بانک و خودپرداز هست .
باغ ساختمان مسعودیّه به دستور مسعودمیرزا ملقّب به ظلّ السّلطان ، فرزند ناصرالدّین شاه به سال 1295 ماهی و به سرکاری رضاقلی خان ملقّب به سراج الملک در زمینی به گستره ی حدود 4000 متر مربّع از بیرونی ، اندرونی و دیگر پیوست ها ، ساخته شده است .
برخی از آرایه های به کاررفته در ساخت سازه ، عبارتند از : گچبری ، کاشی کاری ، خوش نویسی ، نقّاشی دیواری و جز آن ها .
آن چه که امروز با عنوان باغ ساختمان مسعودیّه مانده و بیش از 75 سال در تملّک وزارت آموزش و پرورش بوده ، دربردارنده ی نیمه ی باختری مجموعه یعنی زمینی افزون بر 1 / 5 هکتار گستره است . بخش بیرونی سازه ، دربردارنده ی 5 ساختمان به شرح زیر است :
دیوان خانه ، سفره خانه و حوض خانه ، ساختمان سیّدجوادی ، ساختمان مشیرالملکی و ساختمان سردر .
این جا از سال های 1290 ماهی به پس که باغ ساختمان نظامیّه ، توسّط مسعودمیرزا ، خریداری و در آن ، ساختمان مفصّلی ، ساخته شد ، به مسعودیّه ، نامدار شد . در فاصله ی سال های 1342 و 1343 خورشیدی از ساختمان مسعودیّه برای مدّت کوتاهی به عنوان دانشکده ی افسری ، بهره برداری شده است .
این مجموعه ، دارای 7 نوشته است که دو نوشته در سردر اصلی ، یک نوشته در سردر کالسکه رو ، دو نوشته در ساختمان دیوان خانه و دو نوشته نیز در ساختمان مشیریّه ، قرار دارند .
ظلّ السّلطان در سال 1327 ماهی به پسر خود ، وکالت داد که ساختمان مسعودیّه را به هر کس که گرایش دارد ، بفروشد .
هم دم السّلطنه ، هم سر جلال الدّوله ، دختر میرزایوسف مستوفی الممالک صدر اعظم در سال 1328 ، ساختمان مسعودیّه را به بهای 50 هزار تومان ، خریداری کرد . در این معامله ، وکیل ایشان ، مستوفی الممالک بود . جمع شمار سازه های مسعودیّه ، 40 باب بوده است . با این تفصیل ، هنوز مشخّص نیست که محدوده ی مسعودیّه ، فضای باغ نظامیّه را نیز در بر میگرفته است یا خیر ؟
این سازه ی تاریخی در مورّخه ی 27 دی 1377 به شماره ی 2190 در سیاهه ی آثار مردمی ایران ، ثبت شده است .
یکی از ساختمان های مجموعه ی مسعودیّه ، حکیمیّه یا سیّدجوادی ، نام دارد . این نام ، برگرفته از عنوان حکیم باشی ظلّ السّلطان میباشد که تا سال 1361 کوچی ماهی ، حکیم باشی ، میرزاتقی خان انصاری کاشانی بود و پس از آن ، میرزاحسین خان آزاد شد . میرزاتقی ، کسی آزاده و دلسوز بود . یک بار در شکار ، مسعودمیرزا را از مرگ رهانید و از آن پس بسیار دوست داشتنی شد . نخستین روزنامه ی سپاهان به نام فرهنگ را نیز او ، منتشر میکرد . میرزاحسین خان ، تحصیل کرده ی فرانسه بود و دانش گسترده ای درباره ی هنر ایران داشت . پس از ماجراهای مشروطه ، ایران را برای همیشه ، رها کرد و در پاریس ماند و به گردآوری کتابی مبسوط درباره ی هنر ایرانی به زبان فرانسوی ، کوشش کرد . در بخشی از دوران استقرار وزارت معارف یا آموزش و پرورش ، این ساختمان ، دفتر کار وزرا بود . بنابراین به اتاق کار وزرا نیز نامدار است . ساختمان یادشده در زمان تصدّی سازمان میراث فرهنگی به دست زنده یاد دکتر شیرازی ، بازسازی شده است .
ساختمان حوض خانه و سفره خانه
کهنای این ساختمان نیز به دوران مسعودمیرزا میرسد . حوض خانه برای برگزاری نمایش ، بهره برداری میشده است . این ساختمان دو طبقه ، جایگاه تلاقی مجموعه ی دفاتر و دیوان خانه ی مسعودیّه است و در اصل ، جایگاه دیدار مباشران با یک دیگر و میهمانان با مسعودمیرزا بوده است . ویژگی های معماری ساختمان سفره خانه ، آرایه های گچی درشت و فراگیر و کاشی کاری کف آن است . از دیگر ویژگی های معماری این جا ، گستره و بلندای آن است .
گذری بر سرنوشت ساختمان مسعودیّه از 1294 تا 1395 خورشیدی :
تا پیش از زاده شدن مسعودمیرزا ، منطقه ای که ساختمان در آن ، واقع شده ، جزء باغات سرسبز بیرون از دروازه ی شمیران بوده است که کنده ی شمالی آن ، فراتر از میدان توپ خانه ( امام خمینی کنونی ) نبود .
سال 1248 : روز کلنگ یا روزی که ناصرالدّین شاه ، کلنگ پروژه ی گستره بخشی پایتخت را زمین زد . پس از این رخداد ، جای مسعودیّه که بخشی از باغ نظامیّه بود ، درون دارالخلافه ی ناصری ، قرار گرفت .
سال 1249 : مسعودمیرزا در سال وبایی به واسطه ی اختلاف با سپه سالار به پایتخت ، فراخوانده شد . طیّ این مانایی هشت ماهه ، بخش اندرونی باغ نظامیّه با گستره ی سه هکتار را خرید و ساخت مسعودیّه ، آغاز شد .
سال 1257 : کار ساخت به پیش کاری رضاقلی خان سراج الملک ، پایان گرفت . معماری ارزشمند آن از استاد شعبان معمارباشی بود و بیش تر نوشته های یگانه ی خوش نویسی نیز از استاد میرزاعموست .
سال های 1262 تا 1267 : سال های اوج کار ظلّ السّلطان در شورای پادشاهی همراه با مردان اصلاح خواه به قصد پیشرفت ایران . ظلّ السّلطان در این دوران ، بیش تر سرش به کارهای کشوری در ساختمان مسعودیّه ، گرم بود .
سال 1265 : آتش سوزی گسترده ای در پیشانی باختری مجموعه ، رخ داد و بخش هایی از حیاط مشیرالملکی و حکیمیّه ، آسیب دید . به همین دلیل ، نگاره های نخستین نمای جنوبی این سازه با وضع کنونی ، تفاوت میکند .
سال 1267 : تشریفات ظلّ السّلطان برای پذیرایی از شاه در مسعودیّه با صف سربازان فوج جلالی ، باعث شد تا سوء اعتماد دیرین بدو ، تشدید شود و وی را از همه ی مناصبش جز حکومت سپاهان ، برکنار کند .
سال 1272 : کوشش برای گرفتن خشنودی شاه ، ثمری نداد . ظلّ السّلطان جز یک مرتبه ی دیگر به مسعودیّه ، سر نزد . یک دلیلش ، نابیناشدن او بود ؛ بیماری ای که با فراخواندن پزشک نامدار پاریسی ، درمان شد .
سال 1275 : پس از ترور ناصرالدّین شاه ، ظلّ السّلطان ، پادشاهی برادر را پذیرفت و حکومت بر سپاهان را پی گرفت . در این مدّت ، تنها دو بار به مسعودیّه آمد و تاریخ مسعودی را نگاشت .
سال 1285 : ظلّ السّلطان از پشتیبانان خیزش مشروطه خواهی بود . بنابراین پس از امضای فرمان و تشکیل مجلس نمایندگان ، سپاهان را به زودی ، رها کرد ؛ امّا مرگ مظفّرالدّین شاه ، معادلات را به کلّی دگرگون ساخت .
سال 1287 : در روز توپ ، کودتای محمّدعلی شاه ، مسعودیّه ، پایگاه آزادی خواهان بود . به دلیل نزدیکی به کانون درگیری ها ، همانند مجلس ، توسّط قزّاق ها به توپ بسته و تاراج شد .
سال 1288 : با گشودن تهران ، ظلّ السّلطان که در تبعید بود ، آهنگ میهن کرد ؛ امّا توسّط مجاهدین مشروطه ، دستگیر و جریمه شد . وی به دلیل ویرانی سازه و تنگنای مالی ، مسعودیّه را برای فروش گذاشت .
سال 1302 : 5 سال پس از درگذشت مسعودمیرزا ، بازماندگانش ، مسعودیّه را به رضاخان سردار سپه فروختند . وی ، ملک را به وزارت معارف بخشید تا آموزشگاه علوم عالیه در آن ، برپا شود .
سال 1304 : اندکی پیش از نابودی قاجاریّه ، تصمیم گرفته شد که وزارت معارف نیز به مسعودیّه ، منتقل شود . هم چنین نطفه ی دانشگاه تهران ، گنجینه ی مردمی ، کتاب خانه ی مردمی و گنجینه ی آثار مردمی هم این جا ، بسته شد .
سال های 1304 تا 1370 : مسعودیّه ، جایگاه استقرار 48 وزیر معارف یا فرهنگ یا آموزش و پرورش از 73 کابینه و میزبان بزرگ مردانی چون حکمت ، رهنما ، صدیق ، رجائی و باهنر بود .
سال 1377 : با تصویب هیأت وزیران ، پس از 75 سال ، از وزارت آموزش و پرورش به سازمان میراث فرهنگی کشور ، واگذار شد .
سال های 1377 تا کنون : در اختیار سازمان میراث فرهنگی است . دکتر شیرازی ، یکی از بزرگان عرصه ی میراث فرهنگی کشور به کار آموزش و بازسازی در این جا ، مشغول بوده است ( از 1377 تا 1386 )
مسعودمیرزا ، کیست ؟
وی اندکی پس از تاج گذاری ناصرالدّین میرزای جوان در حیاط انارستان اندرونی کاخ گلستان ، کاخ پادشاهی تهران ( جایگاه کنونی وزارت دارایی ) به جهان آمد . او ، چهارمین پسر شاه به شمار میآمد ؛ امّا با مرگ زودهنگام سه برادر ناتنی اش در جایگاه پسر بزرگ تر ، قرار گرفت ؛ ولی از آن جا که مادرش ، بانو عفّت الدّوله از ایل قاجار نبود ، بر پایه ی یاسای آغامحمّدخان قاجار ( سرزنجیره ی قاجاریّه ) عملاً نمیتوانست ولیّ عهد و شاه پسین باشد .
دوازده ساله بود که به رسم زمان از خانه و مادر ، جدایش کردند تا در مازندران ، زیر تربیت وزرای کاردان به انجام کارهای حکومتی ، آموخته شود . لقبش در آغاز ، یمین الدّوله به چم دست راست دولت شد . پس از یک سال به تهران بازگشت تا مأموریّت تازه ای بگیرد . در این سفر ، مهد علیا ، مادربزرگش ، نوه ی دختری خود ، یعنی دختر امیرکبیر را برایش ، نامزد کرد تا مسعودمیرزا با شاه آینده یعنی مظفّرالدّین میرزا هم برادر ناتنی باشد و هم باجناق .
او ، کفایت بسیاری از خود ، نشان داد . در 24 سالگی ، دارای لقب ظلّ السّلطان ( سایه ی شاه ) شد و حکومت سپاهان ، آسیب دیده از برافتادن صفویّه را به او سپردند . از این زمان تا پایان عمر ، حدود 45 سال ، تقریباً به گونه ی پیوسته در سپاهان به سر برد . سپاهان در این دوران به کمک مدیریّت هوشمندانه ی او ، دوباره از زیر خاکستر ، سربرآورد و پررونق شد . از این راه ، سودهای بسیاری ، بهره ی او شد و به یکی از داراترین و تواناترین مردان عصر خود ، بدل گشت . در دهه های سی و چهل عمرش ، حکومت دوپنجم از خاک ایران ، زیر دست او بود و بسیار مورداطمینان و سوی رایزنی شاه ؛ امّا بازی های سیاسی ، ناگهان او را به زمین زد و حکومتش به سپاهان ، کم شد . پس از ترور ناصرالدّین شاه ، پیروی از برادرش را اعلام کرد و در میان خیزش مشروطه از آزادی خواهان ، پشتیبانی کرد ؛ امّا نه محبوب پادشاهی خواهان بود و نه مشروطه خواهان و سال های پایانی عمر را به تنهایی در سپاهان گذراند .
از آن جا که این مجموعه ، سال هایی دراز در دست وزارت آموزش و پرورش بوده است بر سردر اصلی آن ، سروده ی زیر ، دیده میشود :
توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود
2 )) آرامگاه اسماعیل
گفته میشود کهن ترین نوشته ی تاریخی شهر تهران ، نوشته ایست که بر بالای سردر اصلی آرامگاه اسماعیل در خیابان مولوی ، کوچه ی اسماعیل یک ، بازار سیّداسماعیل ، حک شده است . پس از پرس و جویی چند ، این آرامگاه را می یابیم و نوشته اش را میبینیم . برخی از کاشی های نوشته ی دیگر این آرامگاه به تاریخ 1262 کوچی ماهی ، ریخته شده و نمیتوان آن را به گونه ی کامل خواند . هم چنین درون آرامگاه ، گور دو تن از نوادگان محمّدشاه قاجار نیز دیده میشود .
3 )) آرامگاه های ملک المتکلّمین و میرزاجهانگیرخان صور اسرافیل
دو تن از مشروطه خواهان نامدار ایران که برای استقرار آزادی ، قانون و رأی اکثریّت ، مبارزه و کوشش کردند ، امروزه در باغچه ی خانه ای نزدیکی بیمارستان لقمان به خاک سپرده شده اند که بدبختانه حتّی سنگ گور هم ندارند . این دو تن در راستای مبارزات مشروطه ، توسّط عوامل محمّدعلی شاه قاجار در باغ شاه ، کشته شدند و سپس توسّط هواداران به گونه ای پنهانی در این جا به خاک سپرده شدند .
امروزه ، آرامگاه های این دو تن در ملک شخصی است و گویا مدیریّت بیمارستان لقمان نیز آن را به تملّک درآورده تا فضای بیمارستان را گسترش دهد .
از آن جا که کسی در خانه نیست ، ما نمیتوانیم آرامگاه های نداشته ی این دو را ببینیم .
4 )) آدمک های سنگی وردیج
با فاصله ای اندک از بزرگ راه همّت تهران ، میتوان به پدیده ای طبیعی و زیبا رسید که مردمان ، آن را به نام آدمک های سنگی میشناسند .
نشانی درست :
بزرگ راه همّت باختری ؛ گذر از کنار شهرک شهیدباقری ؛ دوربرگردان بولوار پژوهش ؛ ورود به بولوار پژوهش ؛ به سمت جنوب ، خیابان دانش ، سمت راست ؛ میدان مستقیم ؛ چهارراه اردستانی ، سمت راست ؛ گذر از کنار پادگان ؛ پایان دیوار آجری ؛ خیابانی در سمت راست با تابلوی راهنمای روستای وردیج ؛ اندکی پیش از وردیج در سمت چپ ، سنگ های آدمکی ، دیده میشوند .
در این جا با تنی چند از دوستان تهرانی ، آشنا میشویم و با آن ها ، نگاره ی یادگاری نیز میگیریم .
5 )) بوستان وحشت
مجموعه ی تازه ایست با بلیط نفری 10 هزار تومان در کنار دریاچه ی جان باختگان شاخاب پارس ( شهدای خلیج فارس ) . پیش از ورود ، گمان میکردیم که بسیار ترسناک خواهد بود ؛ امّا پس از ورود و گذر از راهروها ، از ترس مان ، کاسته شد و دریافتیم که آن اندازه ها نیز ترس ندارد ولی به یک بار تجربه اش میارزید .