جمعه 10 فروردین 1403
خانه / استان ها / آذرآبادگان باختری / گشتی در آذربایجان باختری

گشتی در آذربایجان باختری

با همراهی دوست خوبم ، جناب آقای عنایت ، راهی استان زیبا و دوست داشتنی آذربایجان باختری میشویم . راه ما از سمت زنگان به سوی مراغه ، میان دو آب و سپس مهاباد میباشد . حدود ده کیلومتر مانده به مهاباد ، یک راه ساخه ای در سمت راست ، دیده میشود که در آغاز آن ، تابلوی دخمه ی فخریگاه ، دیده میشود . از این جا ، راه ، خاکی میشود ؛ حتماً باید راه درست را بپرسید وگرنه راه را گم خواهید کرد . از آن جا که من ، ده سال پیش ، این راه را آمده بودم ، کاملاً آن را به یاد داشتم و به سوی فخریگاه رفتم . با خودرو تا نزدیکی دخمه ، میتوان رفت و حدود 5 دقیقه هم در راهی پاکوب ، باید پیاده روی کنیم تا به دخمه برسیم .

1 )) دخمه ی سنگی فخریگاه

2-4

این اثر زیبا در جنوب روستای زیبای اگریگاش یا ایندرقاش ، قرار دارد و از رویه ی پاکوب ، حدود ده متر بلندتر است ؛ در نتیجه دست یابی به درون آن ، سخت و بدون ابزار بسنده ، نشدنیست . ما برای این که راهی بیابیم به بالای تپّه میرویم ؛ امّا هر چه میگردیم ، راهی پیدا نمیکنیم . تصمیم میگیریم که به یک اتاقک که در نزدیک تپّه هست ، برویم و از ساکن یا ساکنان آن جا ، کمک بخواهیم . به اتاقک که نزدیک میشویم ، بسیار خسته و از آن جا که نزدیک هنگامه ی ناهار هم هست ، بسیار گرسنه هستیم . یک کارگز مهربان کرد در اتاقک هست که ما را به خوردن ناهاری اندک ، فرامیخواند . نان ، پنیر محلّی ، ماست محلّی و مربّای به . شگفت که به مان میچسبد و خستگی و گرسنگی مان ، زدوده میشود ؛ امّا این کارگر مهربان نمیتواند برای ورود به دخمه ، کمکی به ما بکند . پس به دنبال کسی دیگر میرویم . کس دیگری را در باغ سیبش میبینیم و موضوع را با او در میان میگذاریم . او ، نردبان بلندی دارد و از ما میخواهد که سوار بر نیسانش شویم و به سمت دخمه برویم . با نیسان و نردبان به سمت دخمه میرویم . به پای دخمه که میرسیم ، نردبان را آماده کرده و کوشش میکنیم تا به ورودی دخمه ، دست پیدا کنیم ولی از آن جا که نردبان ، چندان مناسب نیست و دیواره ی تکیه گاهی آن نیز شیب دارد ، هر کاری میکنیم ، نمیتوانیم به دخمه برسیم . به ناچار از همین پایین به دیدن دخمه و نگاره برداری از آن ، بسنده میکنیم .

2-3

نکته ، آن که باستان شناسان ، کهنای این دخمه را به هزاره ی یکم پیش از زادروز و به دوره ی مادها ، نسبت میدهند و آن را گور فرورتیش پسر دیااکو میدانند .

2-2

2 )) غار میرداوود

2-13

پس از این بازدید به سوی ارومیه به راه میافتیم . فردا صبح با جناب آقای سعادت از کوهنوردان ارومیه ، قرار داریم تا ما را برای بازدید از غار میرداوود ، راهنمایی بکنند . شب را در مهمانپذیر آذربایجان در خیابان امام ارومیه به صبح میرسانیم . ساعت 7 در میدان میثم ، آقای سعادت را میبینیم . مردی 60 ساله و مصمّم با تجهیزات کامل کوهنوردی . با همراهی وی و دوستان دیگرش به سوی روستای میرداوود که در راه مرز سرو ، واقع شده است به راه میافتیم . خودرو تا حدود زیادی میرود . پس از نگه داشتن خودروها و برداشتن ابزار و تجهیزات لازم ، کوهنوردی مان ، آغاز میشود . کوهنوردی تقریباً سبکی را داریم . از آن جا که این راه ، یک راه تازه است و دوستان کوهنوردمان از راهی دیگر از درون روستا به غار آمده بودند ، کمی بیش تر کوهنوردی میکنیم تا دوستان ، دهانه ی غار را می یابند : حدود 3 ساعت . دهانه ی غار ، بزرگ است و به اسانی میتوان وارد آن شد ؛ بخش دوم ، یک سرازیریست که با فضله ی خفّاش ها ، انباشته و لیز شده است . از آن هم پایین میرویم تا به سالن اصلی غار میرسیم که با چکیده ها و چکنده های زیبایی ، آراسته شده است . بخش پایانی غار به شکل یک اتاقک سنگی درآمده است و بسیار زیباست . سقف غار ، بلند است . به گفته ی یکی از دوستان به نام آقا سیامک ، غارهای چندی در اطراف روستای میرداوود هستند که همگی بدین نام ، خوانده میشوند .

2-1

2-14

بخشی از راه کوهنوردی

2-15

2-16

2-17

3 )) گورستان آشوریان

2-9

پس از صرف ناهار در دامنه ی کوه میرداوود و به خدا سپردن بیش تر دوستان ، با همراهی آقای سعادت ، راهی روستای حیدرلو میشویم . البتّه گورستان بزرگ تری هم پیوند با آشوریان در شهر ارومیّه هست که بدبختانه درهای ورودی آن ، بسته میباشد و گویا رو به ویرانیست . گورستان روستای حیدرلو که در محوّطه ی بیرونی این روستا ، قرار دارد ، کوچک است و دربرگیرنده ی سنگ گورهای کهنه و نوین میباشد که با نشانه ی چلیپای ویژه ی آشوری ها ، آراسته گشته اند .

2-10

2-11

2-12

4 )) دخمه ی شیرین و فرهاد

2-5

آقای سعادت را به خانه اش میرسانیم و او را به خدا میسپاریم و راهی شهری دوردست از ارومیّه میشویم به نام ماکو . فاصله ی ارومیّه تا ماکو ، کمی کم تر از 300 کیلومتر است ؛ راهی که یادآور خاطرات ده سال پیش من میباشد . حدود ساعت 9 شب به ماکو میرسیم و در به در به دنبال جای مانایی میگردیم . سرانجام یه سراچه ای با بهای 50 هزار تومان میرسیم . آن را کرایه میکنیم تا حسابی بتوانیم خستگی راه را از تن به در نماییم . فردا صبح که بامداد آدینه است به سمت مرز بازرگان میرویم . به منطقه ی آزاد ماکو که میرسیم و از دانشگاه آزاد ماکو هم میگذریم ، تابلویی در سمت راست راه ، خودنمایی میکند و با یک راه خاکی ، راه روستای تاریخی و محوّطه ی تاریخی سنگر را نشان مان میدهد . پایان این راه خاکی کوتاه به محوّطه ی تاریخی سنگر میرسد . این محوّطه به دوران اورارتوها هم پیوند با 9 سده پیش از زادروز مسیح میرسد . پس از پایین رفتن از چندین پلّه ی سنگی دست کند به دخمه ای میرسیم که از یک سالن بزرگ و دو اتاق کوچک متقارن با یک دیگر ، تشکیل شده است . دیوارهای این دخمه ، بسیار صاف و نشان از هنر و تبحّر بسیار هنرمندانه ی سازنده ی آن ها میباشند . بر دیواره ها ، فرورفتگی هایی به حالت طاقچه نیز طرّاحی شده اند . این دخمه ، کاملاً در دل سنگ ، قرار گرفته است .

2-6

2-7

2-8

درباره ی اشکان هاشمی

اشکان هاشمی هستم ملقّب به مرد همیشه در سفر ؛ زاده ی 6 اردیبهشت 1362 ؛ دل داده ی ایران و تاریخ و طبیعت بی مانندش . سفر رو به صورت رسمی و ثبت شده از 14 اردیبهشت 1385 با سفری دلچسب به استان آذرآبادگان باختری ، آغاز کردم

مطلب پیشنهادی

روستای خشکنات بالا

روستای خشکنات بالا

روستای خشکنات بالا از مجموعه روستاهای دورافتاده و کم تر شناخته شده ی استان قزوین …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.