شنبه 12 آبان 1403
خانه / استان ها / پارس / تنگ رغز

تنگ رغز

تنگ رغز

هنگامی که نام و آوازه ی تنگ رغز رو که در اطراف شهرستان داراب در استان پارس هست ، شنیدم ، خیلی دوست داشتم که بتونم این تنگ رو پیمایش بکنم ؛ تا این که مهدیه ، از هم سفران تازه آشنا ، پیشنهاد داد که این تنگ رو بریم و پیمایش بکنیم . سوار بر اتوبوس شدیم و راهی شیراز . در شیراز با پسر جوون و پرانرژی ای به نام رضا که از راهنمایان طبیعتگردی استان پارس هست ، آشنا شدیم و دیدار کردیم .

اندکی که در خونه ی رضا با حضور مادر و دخترعمه اش ، گپ زدیم و گذروندیم ، با کرایه ی یه ماشین دربست میریم به سمت داراب و برای استراحت و شب مانی به یک ویلا در نزدیکی داراب . فردا ساعت دوی بامداد از خواب ، بیدار میشیم ، سوار بر نیسان ها میریم به سمت ورودی تنگ رغز . حدود یک ساعت و نیم در راه هستیم ؛ البته یکی از نیسان ها ، خراب میشه و ما ، مجبور میشیم مدتی رو به انتظار نیسان دیگه ای بشینیم .

پس از رسیدن به جایی که باید پیاده بشیم ، یه کوهپیمایی تقریبن یک ساعته داریم که از راه پاکوب مشخصی میگذره و کمی نفسگیر هست . به منطقه ای میرسیم که گسترده تر هست ؛ این جا ناشتایی رو میخوریم و لباس های ویژه ی دره نوردی رو میپوشیم ؛ کلاه ایمنی رو میگذاریم و کفش های مناسب رو هم بر پا میکنیم و وارد تنگ میشیم . اون جور که شنیده و خونده بودم ، راه پیمایش تنگ رغز از حدود یک سد آبشار و حوضچه ، تشکیل میشه .

داخل تنگ ، خیلی شلوغه ؛ چون گروه های زیادی از جای جای ایران برای پیمایش تنگ اومدن .گروه ما با سرپرستی آقامحسن ، سی نفر هست . به جاهایی میرسیم که نیاز به پرش از ارتفاع درون آب هست و هیچ راه برگشتی هم نیست . من که ترس از بلندی دارم ، چاره ای ندارم به جز پریدن در آب . دماغمو با دستم میبندم و به حوضچه میپرم ؛ بسیار هیجان انگیز و دلچسبه . وقتی به درون حوضچه میپرم ، باید شناکنان خودم رو به خشکی برسونم ؛ یعنی هم پرش و هم شنا .

این پازل ، چندین بار تکرار میشه ؛ حتا به آبشارهای بسیار بلندی میرسیم . بیست متری ، سی متری و سرانجام آبشار وداع با شست متر بلندی . این آبشارهای بلند رو با کمک دوستان راهنما و استفاده از هارنس ، طناب و کارابین میریم پایین . پس از هر فرود از هر آبشار ، شنا هم داریم . در آبشار شست متری یا همون آبشار وداع ، با حجم زیادی از آب ، رو به رو هستیم که هم زمان با فرود ما بر سرمون ، میریزه .

الآن که دارم این متنو مینویسم ، باورم نمیشه من که اون همه از ارتفاع میترسیدم ، چجوری تونستم چنان آبشارهای بلندی رو بیام پایین ؟ شست متر و سی متر ، خیلی بلنده ها . وقتی وارد حوضچه های پس از آبشار میشدم ، انگار دوباره زندگی رو به من داده ان ؛ چون قطعن شنا در آب شیرین رو به فرود از بلندای شست متری برتری میدم .

از اون جایی که روز پیش ، فرود با طناب رو به مون یاد داده بودن ، تونستم فرودهای خوبی داشته باشم ؛ ولی هیچ گاه فرود از آبشار شست متری رو فراموش نخواهم کرد . ریزش آب با شدت و سرعت زیاد به همراه خستگی بدنی ، این فرود رو دوچندان سخت کرده بود و وقتی به آخرین حوضچه افتادم ، شناکنان به خشکی اومدم و پرانرژی تر به پایان تنگ رسیدم .

رغز

رغز

چند نکته =

غذاخوردن و گرفتن انرژی از خوراکی و نوشیدنی در تنگ ، از ضروریات هست ولی چون راه ، سخت و وقت ، کم هست ، این کسب انرژی ، باید خیلی سریع انجام بشه . خوراکی ها و نوشیدنی هاتون رو باید در کیف خشک بگذارید و چه بهتر که حسابی با چسب 5 سانتی بپیچونیدشون تا آسیب نبینن .

این جور که یادم هست دو تا آبشار سرسره ای در تنگ هست که لیزخوردن و سریدن بر روی اون ها ، بسیار میچسبه .

مدّت پیمایش با توجه به شلوغی تنگ و زمان بردن فرودها ، حدود 12 ساعت طول کشید .

به شما ، جلیقه ، کلاه ایمنی ، وت سوت ( لباس ویژه ی شنا ) ،  درای بگ  ( کیف خشک ) ، کارابین و هارنس میدن ولی کفش مناسب با خودتون هست .

هزینه ی ما ، نفری 550 هزار تومن میشه = راهنما ؛ ابزار فنی و اقامت شبانه

ازتون با گوپرو ، عکس میگیرن ولی اگر خودتون گوپرو دارید به همراه ببرید با همه ی تجهیزات ؛ نه عین من که همه چیو برده بودم به جز میله ی اصلی گوپرو رو .

اگرچه جلیقه ی رهایی به تون میدن ولی بهتره که شنا بلد باشید ؛ هم چنین فوبیای بلندی نداشته باشید چون به هیچ عنوان نمیتونید فرودها رو انجام بدید .

پیمایش تنگ رغز ، من رو تشویق کرد که کلاس های سنگ نوردی رو آغاز بکنم و توانایی هام رو افزایش بدم .

در پایان از دوستان خوبم ، مهدیه و رضا و هم چنین پریچهر که منو برای انجام این سفر ، تشویق کردن ، سپاس ویژه دارم .

 

درباره ی اشکان هاشمی

اشکان هاشمی هستم ملقّب به مرد همیشه در سفر ؛ زاده ی 6 اردیبهشت 1362 ؛ دل داده ی ایران و تاریخ و طبیعت بی مانندش . سفر رو به صورت رسمی و ثبت شده از 14 اردیبهشت 1385 با سفری دلچسب به استان آذرآبادگان باختری ، آغاز کردم

مطلب پیشنهادی

باز هم آذربایجان ، مرا میخواند

باز هم آذربایجان ، مرا میخواند

باز هم آذربایجان ، مرا میخواند … باز هم آذربایجان ، مرا میخواند و حتمن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.