سه‌شنبه 28 فروردین 1403
خانه / ایران را بگردیم . . . / چهارمحـــــال و بختیاری

چهارمحـــــال و بختیاری

آبشار شیخ علی خان

در راه روستای سرآقاسیّد ، در کناره ی سمت راست جادّه ، آبشار زیبایی به چشم می خورد که برگرفته از نام روستای مجاورش ، شیخ علی خان ، نامیده می شود . این آبشار ، بسیار زیباست ؛ بنابراین ، بازدید از آن را به شما ، توصیه می کنم .

چهارمحـــــال و بختیاری

آبشار زیبای شیخ علی خان

امام زاده حیدر

یکی از فرزندان مالک اشتر نخعی به نام حیدر در شهر کوچک باباحیدر در میانه ی راه شهرکرد به بروجن ، در آرامگاهی ساده و کوچک به خاک سپرده شده است .

چهارمحـــــال و بختیاری

امام زاده باباحیدر

پیشوازاده دومعصوم

 این امام زاده که در شهرکرد به امام زاده دومعصوم ، مشهور است در کنار مسجد اتابکان ، واقع شده که در آن ، دو تن از دختران امام موسی کاظم ( ع ) ، مدفون هستند . ســاختمان نخستین این بنا ، شاید از مجموعه های اتابکان فارس باشد که در اثر مرور زمان و حوادث مختلف از میان رفته است . ساختمان فعلی به زمان قاجار و پهلوی ، تعلّق دارد . ساختمان اصلی ، دارای رواقی است که گنبدی ، روی آن ، قرار گرفته است . جنس بنا از خشت ، آجر و گچ می باشد . داخل رواق به صورت هشت ضلعی است که سطح ایوان آن را با گچ ساده ای پوشانده اند .بر روی دو قبر ، تاریخ 1286 هجری قمری ، خوانده می شــود . پس از زیارت ، فیلم برداری و عکّاسی ، از امام زاده نیز خارج می شویم .

چهارمحـــــال و بختیاری

من در کنار ضریح پیشوازادگان دومعصوم

پل زمان خان

برای دست یابی به ساحل زاینده رود ، از چالشتر به سمت شهر سامان می رویم . یکی از بهترین سواحل زاینده رود ، پل زمان خان است که چادرهای مان را در کنار آن ، برپا می نماییم . در کنار این پل ، با ایجاد مؤسّسه های تجاری و تفریحی و یک بوستان بزرگ ، محیط مساعدی برای خوش گذرانی و استراحت مردم ، ایجاد شده است . رود پرخروش زاینده رود ، شب خوشی را برای مان ، رقم می زند .

درباره ی پل زمان خان :

پل زمان خان که در تصویر نیز آن را مشاهده می نمایید ، در دوره های گذشته ، محلّ عبور و مرور عشایر و ایلات بختیاری بوده است . این پل به دست یکی از رؤسای عشایر به نام زمان خان به صورت دودهنه ی هشت متری ، ساخته شده است . این بنا ، دو بار ، یکی در سال 1022 ، توسّط کارگزاران حکومت صفوی و بار دوم در سال 1321 شمسی ، توسّط حاج عبدالحسین قزوینی ، مالک روستای جمعالی ، به طور کامل ، تعمیر شد و با احداث دیوار سنگی در دو طرف آن ، استحکامش ، دوچندان گردید .

چهارمحـــــال و بختیاری

من در کنار زاینده رود و پل زمان خان

تالاب گندمان ( اردیبهشت 1388 )

این تالاب بین المللی زیبا و بزرگ در نزدیکی شهر بروجن ، واقع شده است .

چهارمحـــــال و بختیاری

تالاب گندمان

چهارمحـــــال و بختیاری

من در کنار تالاب

تونل کوه رنگ

این تونل پرآب که در واقع چشمه ایست که از دل کوه ، روان میشود در شهر چلگرد ، واقع شده است . آبی گوارا که یکی از سرچشمه های زاینده رود زیباست .

چهارمحـــــال و بختیاری

ندا ، من ، زینب و منا

چهارمحـــــال و بختیاری

تونل کوه رنگ

چهارمحـــــال و بختیاری

من در کنار آب کوه رنگ

چشمه ی دیمه

در نزدیکی دشت زیبای لاله های واژگون ، چشمه ایست که میگویند آب آن ، بهترین و خوش مزه ترین آب جهان است . این چشمه به نام دیمه ، خوانده میشود .

چهارمحـــــال و بختیاری

من در کنار چشمه ی دیمه

چشمه ی سیاسرد

این چشمه ی خوش آب و گوارا در نزدیکی شهر بروجن و در محوّطه ی یک بوستان بزرگ جنگلی با درختان افراشته ی بلند ، قرار گرفته است . دور چشمه را با سیمان و سنگ ، پوشانده اند و در اطراف چشمه ، جایگاه های مناسبی برای اتراق مسافران و گردشگران فراهم آورده اند .

چهارمحـــــال و بختیاری

چشمه ی سیاسرد

چهارمحـــــال و بختیاری

منا ، ندا ، زینب و من در گوشه ای از بوستان سیاسرد

چشمه ی گندیان

این چشمه ی پرآب و زیبا در پایان یک راه فرعی در راه اصلی اردل به شهرکرد ، واقع شده است .

چهارمحـــــال و بختیاری

من در کنار چشمه

چهارمحـــــال و بختیاری

من در میان گلزار کنار چشمه

چشمه ی وقت و ساعت

وجه تسمیه ی این چشمه ، آن است که آب آن ، هر از گاهی که ممکن است یک ساعت یا چند ساعت یا یک روز باشد ، کم و زیاد و گاهی ، قطع می شود . به گفته ی یکی از اهالی که خود بعینه ، قطع شدن آب چشمه را دیده بود ، وی ، پس از شست و شوی میوه ها ، وقتی ، آن ها را به محلّ نشستن خانواده اش که نزدیکی چشمه بوده است ، می بَرَد و برای تدارک چایی به سمت چشمه بر می گردد ، چشمه را خــــشک و فاقدآب می یابد .

این چشمه در یک راه جداشده از راه اصلی شهرکرد ـ بروجن ، واقع شده است .

چهارمحـــــال و بختیاری

من در کنار چشمه

خانه ی ستوده یا دژ چالشتر

چالشتر ، منطقه ای کهن است که امروزه ، بخشی از شهرکرد ، به شمار می آید . در این منطقه ، قلعه های چندی به چشم می خورند که یکی از آن ها ، قلعه ی چالشتر ، نام دارد . این قلعه از سه قسمت ، تشکیل شده است :

1 ـ قسمت سردر یا ورودی قلعه         2 ـ عمارت بیرونی                       3 ـ عمارت اندرونی .

کاربری امروزین قلعه ، برپایی سه موزه در آن می باشد .

نام اصلی این قلعه ، قلعه ی خدارحم خان ریاحی است که خان چالشتر بوده است . این قلعه تا سال 1376 ، مورداستفاده ی نوادگان وی ، قرار داشته که در این سال به مبلغ 40 میلیون تومان ، توسّط سازمان میراث فرهنگی ، خریداری می شود . نقّاشی های بسیارزیبا و چشمنواز این قلعه به سبک انگلیــــسی و مربوط به دوره ی نوزایی است . آن چه که در این نقّاشی ها ، جلوه گر است ، هنر قرینه سازی است . قدمت قلعه ، حدود 120 سال می باشد .

چهارمحـــــال و بختیاری

چهارمحـــــال و بختیاری

رود کارون

از چلگرد به سمت فارسان می رویم ؛ نرسیده به فارسان ، سه راهی صمصامی را به سمت راست می پیچیم . نخستین سه راهی را مجدّداً به سمت راست می رویم . این سه راهی با تابلوی راهنمای بازفت و یک امام زاده ی کوچک ، مشخّص است . به دوراهی که می رسیم ، وارد راه سـمت راست می شویم . پس از گذراندن گردنه ی چری و 102 کیلومتر طیّ مسیر ، رأس ساعت 13 و 30 دقیقه به کناره ی آب بازفت که محیطی است کاملاً آرام و زیبا ، می رسیم . ناهار را در همان جا ، صرف کرده و پس از کمی استراحت و اقامه ی نماز ، رأس ساعت 16 به سمت چشمه ی وقت و ساعت ، حرکت می کنیم .

چهارمحـــــال و بختیاری

ندا ، منا ، زینب و من ؛ در کنار رود کارون

چهارمحـــــال و بختیاری

رود کارون

روستای سرآقاسیّد

حدود ساعت 8 صبح روز شنبه 26 اردیبهشت ماه 88 به سمت روستای سرآقاسیّد ، حرکت می کنیم . در مسیر در ابتدای ورودی روستای شیخ علی خان ، آبشار زیبایی در سمت راست جادّه ، نمایان می شود که ذکر آن رفت . پس از پشت سر گذاشتن روستای شیخ علی خان ، جادّه ، خاکی می شود . در این جاست که با هشدار تنی چند از اهالی روستا ، رو به رو می شویم که به ما می گویند مسیر روستای سرآقاسیّد ، بسیار ناهموار و خطرناک است و برای خودرویی چون خودروی ما ، مناسب نیست ؛ ولی ما ، متأسّفانه به این هشدارها ، بی توجّهیم و طیّ مسیر می نماییم . جادّه ی خاکی از همان ابتدا ، خشونــت خود را به ما ، نشان می دهد . پس از طیّ حدود 5 کیلومتر ، صبحانه را در کنار رود زیبایی ، صرف می نماییم .

سپس به حرکت ، ادامه داده و به سمت روستا می رویم ؛ امّا پـس از طیّ حدود 5 کیلومتر دیگر ، خشونت جادّه ی خاکی ، بیشتر و شلنگ بنزین خودرو ، سوراخ می شود . حال ، چاره ، چیست ؟ ما مانده ایم و یک جادّه ی کوهستانی خاکی و خلوت با شیب بسیارتند و خطرناک که از یک سو با کوه های پربرف ، احاطه گشته و از سوی دیگر ، درّه های ژرف ، آن را محاصره نموده اند . خودرو را به خانم ها می سپاریم و من و حامد به سمت خودروی خاوری که در آن نزدیکی ها ، مشغول بارزدن تعدادی چهارپاست ، می رویم تا از او ، کمک بخواهیم . راننده ی مهربان خاور با دادن مقداری تجهیزات لازم و راهنمایی ها ، معرفت خود را به ما ، نشان می دهد ؛ ولی متأسّفانه ، پژو 206 ، خودروی پیش رفته و پیچیده ای است که اگر خــــراب شود به این سادگی ها و توسّط یک طول طناب ، شلنگ و دو سه عدد پیچ و مهره ، قابل تعمیر نیست . به ناچار ، خودرو را در حدود یک کیلومتر به سمت مسیر برگشت ، هل می دهیم تا سرانجام با نیسان آبی رنـــــــگ کارکنان اداره ی برق ، رو به رو می شویم . دو کارمند مهربان اداره ی برق ، با دیدن وضــــع فلاکتبار ما که به دنبال هل دادن خودرو در جادّه ای چنین نامناسب ، بسیار خسته شده بودیم ، ایستاده و با بستن یک طناب محکم ، خودروی مان را تا شهر چلگرد ، بوکسل می کنند . با توکّل به خدا به چلگرد می رسیم . در این جاست که مشکل بعدی ، ظهور پیدا می کند و آن ، نبود امکانات لازم برای تعمیر خودرو در این شهر کوچک است . به ناچار با شماره ی امدادخودرو ، تماس گرفته و از آن ها ، طلب کمک می نماییم . گشت امدادخودرو در عرض ده دقیقه می رسد و باب آشنایی ما با دو تن از بهترین های روزگار ، آقایان باقری و احمدی ، باز می شود . پس از ساعت ها معطّلی ، جرثقیل ایران خودرو از راه می رسد و خودروی مان را تا شهر فارسان برای تعمیر ، حمل می نماید . وقتی به تعمیرگاه می رسیم ، در سالن انتظار می نشینیم تا کار تعمیر به پایان رسیده و خودرو را تحویل بگیریم . پس از حدود یک ساعت ، آقای صادق باقری که انـسان واقعاً شریفی است به سالن انتظار آمده و می گوید که پلوس خودرو هم شکسته و نیاز به تعمیر دارد و متأسّفانه، امشب ، حاضر نمی شود . اکنون ، ما می مانیم و خستگی بسیار و نبود مکان و امکانات برای استراحت و اقامت شبانه . آقای باقری که این اوضاع آشفته ی ما را می بیند ، از ما ، دعوت می کند که شب را در خانه ی او به صبح برسانیم . این دعوت بدون ریا و دلنشین آقای باقری ، ما را بیش از پیش ، مجذوب وی می کند . دعــوت او را مشتاقانه می پذیریم و هم راه وی به سمت منزل به راه می افتیم . خانه ی آقای باقری در روستایی به نام کُران در اطراف فارسان ، قرار دارد ؛ روستایی که با داشتن 3 حافظ کلّ قرآن به روستای قرآنی ، مشهور گشته است . وقتی به منزل آقای باقری می رسیم با استقبال جانانه ی خانــواده ی وی ، رو به رو گشته و تمام امکانات مـــــن جمله شام ، رخت خواب ، حمّام ، سرویس بهداشتی ، بـــخاری و جز آن ها را برای استفاده ، فراهم می بینیم . ذکر یک مطلب در این جا ، ضروری است و آن ، این که از خداوند ، ســـپاسگزارم که تا کنون ، در تمام سفرهایم ، انسان هایی را پیش روی من و گروه ، قرار داده که همگی ، پاک ، باایمان ، مهمان نواز و قابل اعتماد بوده اند ؛ چه در یزد ، چه در زنجان ، چه در آذربایجان غربی و ایلام و اکنون در چهارمحال و بختیاری . به هر حال ، شب خوبی را در منزل آقای باقری به صبح می رسانیم . فردا صبح ، پس از تحویل خودرو از آقای باقری و گرفتن چند عکس یادگاری با آقایان باقری و احمدی برای تکمیل بازدیدمان از روستای سرآقاسیّد به سمت شهر چلگرد ، باز می گردیم .

وقتی به شهر چلگرد می رسیم که مینی بوس حامل مسافران سرآقاسیّد ، پر شده و فقط یک خودروی نیسان که حامل چند مسافر و دو عدد یخ چال فروشگاهی است ، عازم روستاست . به ناچار ، سوار شاخ نیسان شده و به سمت روستا ، حرکت می کنیم . ساعت حرکت ، 14 و 20 دقیقه است . خشونت جادّه ی خاکی ، مانند دیروز ، از همان آغاز راه ، نمایان می شود . جادّه ، مملوّ از دست اندازها و پستی و بلندی های فراوان است . در راه با آغاز بارشی اندک ، راننده ی نیسان که آقای مهدی مهدوی ، یکی از جوان های خوب بختیاری است ، چادر نیسان را به روی بارها و مسافران کشیده تا آن ها را از گزند سرما و باران ، محفوظ بدارد . در مسیر ، قبرهایی ، مشاهده می شوند که با قراردادن مجســـــــّّمه هایی بر روی آن ها ، بارزتر از دیگرقبرها به چشم می آیند . به گفته ی مسافران هم راه ما ، ایـن ها ، قبر بزرگان عشایر منطقه هستند که مورد احترام اهالی بوده اند . پس از طیّ چند کیلومتر ، چادر را از روی نیسان بر می داریم ؛ زیرا باران ، بند آمده است . جادّه ، واقعاً ، خشن شده و حقیقتاً ، خودرویی جز نیسان ، مینی بوس ، جیپ و مانند این ها ، توان طیّ آن را ندارد . هر از چندگاهی ، نیسان ، لیز می خورد و ما ، سقوط در درّه و مرگ را در چند قدمی خود می بینیم . گاهی در گِل های حاصل از باران انبوه دیشب که جادّه را به شدّت ، لغزنده و خطرناک کرده ، گیر می کند که مسافران با تلاش بسیار ، آن را از منجلاب گِل ، بیرون می آورند . مینی بوسی که زودتر از ما ، به راه افتاده است ، کمی جلوتر ، در گِل ، گیر کرده ؛ مسافران آن ، پیاده شده و مشغول هل دادن ماشین هستند . راننده و دیگرمسافران نیسان نیز به کمک آن ها می شتابند . نکته ی درخور توجّه ، این است که مسافران نیسان به هیچ عنوان به ما که مهمانان آن ها هستیم ، اجازه ی پیاده شدن از نیسان و کمک به مینی بوس یا حتّی خود نیسان برای خروج آن ها از گِل ، نمی دهند . سرانجام با تکاپوی فراوان ، مینی بوس از گِل ، خارج شده و ما نیز به مسیر خود ، ادامه می دهیم . لیزخوردن ها ، بالا و پایین رفتن ها و افتادن در چاله های عمیق ، همه و همه ، تجربه های جدیدی را برای ما ، رقم می زنند . مسافران هم راه ، از من ، خواهش می کنند که این همه دردسرشان را در طیّ مسیری این چنین ، به مقامات بالا ، گزارش نمایم و من به نوبه ی خود و به عنوان یک هم وطن ، انجام این کار را به ایشان ، وعده می دهم .

نامه به وزیر راه و ترابری

باسمه تعالی

حضور محترم جناب آقای دکتر بهبهانی ، وزیر راه و ترابری

جناب آقای دکتر ، آیا می دانید روستای زیبای سرآقاسیّد در کدام منطقه ی ایران عزیز ما ، واقع ـشده است ؟ آیا می دانید شهر چلگرد و شهرستان کوه رنگ در کدام استان ، قرار دارند و آیا اصلاً ، استان چهارمحال و بختیاری را می شناسید ؟

با سلام ؛ ما ، گروهی هستیم به نام گروه ایرانگشت که فعّالیّت اصلی مان ، آشنایی با نقاط دور و نزدیک این کشور زیبا در قالب صنعت گردشگری است . اردیبهشت امسال را در استان زیبای چهارمحال و بـختیاری گذراندیم : استان آبشارها و چشمه ها . یکی از مکان های موردبازدیدمان ، روســــــتای پلکانی سرآقاسیّد در نزدیکی شهر چلگرد واقع در شهرستان کوه رنگ بود . اگر به چشم خویش ، دشواری طیّ مسیرِ دوساعت و ربعه ی چلگرد تا این روستا را نمی دیدیم و با جسم خود ، سختی ــسفر به این روستای گردشگری را حس نمی کردیم ، هیچ گاه ، باورمان نمی شد که مردمانی در این سرزمین ، زندگی می کنند که با این همه درد و رنج برای تهیّه ی مایحتاج زندگی و یا انجام امور روزمرّه ی خویش ، مجبورند با سختی فراوان که شما جز با یک بار ، فقط یک بار سفر با نیسان ها یا مینی بوس هایی که به دشواری بسیار در این مسیر ، کار حمل مسافر و بار را انجام می دهند ، نمی توانید آن را درک کنید ، مسیر خطرناک شهر تا روستا و بالعکس را طی نمایند . استان چهارمحال ، یکی از پرباران ترین استان های کشور است . بارانی که برای همگان ، نعمت است ، برای طی کنندگان این راه خاکی پرشیب ، باعث رنج و زحمت . روزی که ما به این جادّه ، پا گذاشتیم ، هوا ، بارانی و نامساعد بود . نیسان هایی که پر از مسافر بودند ، یک سره در گل و لای ، گیر کرده و چه بسیار که بر اثر لغزندگی راه ، منحرف می شدند و این ، تنها لطف خدا بود که آسیبی به هیچ یک از خودروها و مــسافران آن ها ، وارد نیامد . بارها ، مینی بوس حامل مسافران در راه می ماند و با تلاش مردم و با سختی بسیار ، از گل ، بیرون می آمد . مردم ، ملتمسانه از ما می خواستند که درد آن ها را به مقامات بالا ، منتقل نماییم . سرانجام ، مسیر حدوداً 25 کیلومتری را پس از 2 ساعت و ربع به نزدیکی روستا می رسانیم.در نزدیکی روستا ، یک خودروی لندرور بر اثر لغزندگی راه ، واژگون شده و چند نفر،زخمی گشته اند . آیا کسی هست که به فریاد این مردم برسد ؟ آیا می دانید تمام ساکنان این روستای زیبا ، از سادات آل پیغمبر هستند ؟ آقای وزیر ، ایران ما ، تنها در آزادراه تهران ـ شمال یا تهران ـ پردیس ، خلاصه نمی شود . چهارمحال و بختیاری،شهر چلگرد و روستای سرآقاسیّد با آن امام زاده ی مورداحترام و مشهورش نیز جزئی از همین خاک ارزشمندند . آقای وزیر ، این مردم که ولی نعمتان شما هستند به یاری تان ، نیاز دارند و بر شما ، لازم و واجب است که به درد آن ها ، رسیدگی فرمایید . ما ، بنا به گفــــته ی امام ( ره ) که ما ، مکلّف به وظیفه ایم ؛ نه نتیجه ، فقط وظیفه ی مان را که گوشزدکردن بود ، انجام دادیم . باشد که نتیجه مند شود .                                                                                                     علی رضا هاشمی ؛  

طیّ مسیر ، آن قدر دشوار است که از خدا می خواهم که با سالم رساندن ما به روستای سرآقاسیّد ، زندگی دوباره را نصیب مان فرماید . در اواخر راه ، یکی از خودروهای جیپ ، به اصطلاح ، چپ کرده و چند تن از اهالی ، مجروح شده اند … سرانجام در ساعت 16 و 45 دقیقه به روستای زیبای سرآقاسیّد که هیچ چیزی کم تر از روستای زیبای ماسوله ندارد و بسیار دلنشین است ، می رسیم . 

در همان ابتدای ورودمان ، یکی از دختران روستایی که پریروز در راه بازگشتِ نابهنگام از جادّه ی سرآقاسیّد ، با او ، آشنا شده بودیم ، به استقبال مان شتافت و ما را برای اقامت شبانه به خانه ی شان ، دعوت کرد . ما هم که هیچ جایی برای اقامت نداریم و کاملاً خسته و کوفته ایم ، دعوت او را پذیرفته و برای رفع خستگی ، به خانه ی زیبا و روستایی آن ها می رویـــم . با ورود به خانه ی زیبای مهربانو ، با پذیرایی گرم خانواده ی دوست داشتنی وی ، رو به رو می شویم . پدر مهربان او ، حاج آقا ایادقلی موسوی ( دادور ) که بسیار شیرین ، سخن می گوید ، شروع به صحبت برای ما می کند . به گفته ی وی ، امام زاده آقاسیّدعیسی که مایه ی برکت و شهرت این روستای پلکانی اســت از فرزندان امام موســـــی کاظم ( ع ) اســـت و مردم ، به او ، همانند امام رضا ( ع ) ، اعتقاد راسخ دارند . به گفته ی وی ، این منطقه ، پیش ترها ، منطقه ی کافران و بت پرستان بوده که آقاسیّدعیسی با آن ها به جنگ پرداخته ، شکست شان داده و سپس روستای جدیدی را بنا نهاده است . کار اصلی مردم روستا ، کشاورزی ( گندم ، جو و یونجه ) و دام داری ( بز ) است . حدود 500 تا 600 خانوار نیز در روستا ؛ زندگی می کنند . این روستا ، مانند بیش تر روستاهای ایران ، دارای شورای ده است . نکته ی جالب توجّه ، این که تمامی اهالی این روستا ، از سادات موســــــوی می باشند . پس از رفع خستگی و اتمام صحبت های شیرین حاج آقاموسوی ، برای زیارت ، نماز و بازدید به امام زاده می رویم . 

  امام زاده سرآقاسیّدعیسی

امام زاده ، در قلب روستا ، واقع شده و محیط آن ، دلچـسب و زیباست . ضریح آن در سال 1385 به همّت اداره ی اوقاف استان ، نصب شده است . نام متولّی امام زاده ، آقای سیّد غلام رضا موسوی ( دادور ) است که پسر وی ، از ما با چای ، پذیرایی می کند .

پس از برپایی نماز ، رفع خـــــستگی ، نوشیدن چای و عکــــــس و فیلم برداری ، به خانه ی آقای موسوی باز می گردیم تا شب را بی خبر از هجوم کنه ها به صبح برسانیم .

شب را به سختی و بی امان از گزش کنه ها به صبح می رسانیم و صبح زود از خواب بر می خیزیم . امروز ، بیست و هشتم اردیبهشت است . همان خودروی نیسانی که ما را به روستا رسانده ، در پایین روستا ، منتظر ماست . پس از خرید مقداری خوراکی ، سوار نیسان شــــده و این بار از جای بازتری که برخورداریم ، بهره می بریم . در مسیر بازگشت ، باز هم ، صحنه های لیزخوردن مینی بوس و نیسان ها ، گیرکردن آن ها در گِل ، فشاری که مردم برای بیرون آوردن شان از گِل ، به خود ، وارد می کنند و درد و رنج اهالی ، تکرار می شوند . من از همه ی آن ها ، فیلم می گیرم تا در قالب یک سی دی هم راه با نامه برای وزیر راه و ترابری ، درد مردم را ارسال نمایم . یکی دیگر از اماکن دیدنی برنامه ی مان ، در راه بازگشت از روستای سرآقاسیّد ، قرار گرفته است .

چهارمحـــــال و بختیاریروستای سرآقاسیّد

چهارمحـــــال و بختیاریایادقلی دادور و من

چهارمحـــــال و بختیاریمن در پیشوازاده آقاعیسی

سنگ نوشته ی پیر غار

برای دسترسی به کتیبه ی مشروطیّت ، باید مسیری را که از شهرکرد به سامان ، طی کرده ایم ، بازگردیم . از سامان تا شهرکرد ، 16 کیلومتر ، طول راه است . آن گاه که وارد شهرکرد می شویم ، میدان ورودی شهر را به سمت چپ می رویم . پس از پشت سرگذاشتن یک میدان و 2 چهارراه به سمت راست می پیچیم . به اوّلین میدان که می رسیم نیز به سمت راست می رویم . از این نقطه تا شهر فارسان ، 33 کیلومتر ، مسافت است . پس از ردشدن از روستای سورشجان ، صرف صبحانه در مسیر و گذراندن سه راهی اردل ، به شــهر فارسان می رسیم . میدان اوّل را به سمت چپ و میدان دوم را که به نام امام حسین ( ع ) ، متبرّک شده است نیز به سمت چپ می پیچیم . نخستین سه راهی را به سمت راست و سه راهی دوم را به سمت چپ می رویم . دیگر به محوّطه ی پردرخت و جویباری به نام پیرغار رسیده ایم . خودرو را در توقّفگاه ، پارک کرده و با طیّ مسیری کوتاه به کتیبه های زیبایی که در دل کوه ، کنده شده اند ، نزدیک می شویم .

در این سه کتیبه ، شرح احضار سرداراسعد به تهران ، بمباران مجلس شورای ملّی توسّط محمّدعلی شاه ، قصد سرداراسعد در حمایت از ملّت ، پیوستن مشروطه خواهان به وی ، شرح جنگ در تهران و فتح آن ، پناهندگی محمّدعلی شاه به سفارت ، نیابت سلطنت عضدالملک و مرگ وی و مواردی دیگر ، به تفصیل و سبک نگارشی همان دوران ، آمده است . متأسّفانه ، برخی از قسمت های این کتیبه ، به مرور زمان از میان رفته و قابل خواندن نیستند .

چهارمحـــــال و بختیاری

چهارمحـــــال و بختیاری

من در کنار نوشته ها

دو نگاره

چهارمحـــــال و بختیاری

من در لباس بختیاری

چهارمحـــــال و بختیاری

من و یک مرد بختیاری

یک دیدگاه

  1. درود جناب هاشمی
    چه خوبه این قدر مسافرت

    پس استان ما رو هنوز نیومدید
    کهگیلویه و بویراحمد
    به ویژه شهر زیبای من: سی سخت، سرزمین رویاها

    پایدار باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.