در حال برگشت از غار یخ کان هستم که به صورتی اتّفاقی با تابلوی روستای گردشگری خمس و مجتمع اقامتی آن ، رو به رو میشوم . همینک که وقت دارم ، تصمیم میگیرم که از این روستا هم دیدن کنیم . پس خودرو را به راه شاخه ای روستای خمس ، کج میکنم . روستای زیباییست . پس از پرس و جو از اهالی ، مجتمع اقامتی آن را نیز می یابم و بدان سو میروم و برای امشبم ، یک اتاق را به کرایه درمیآورم . مجتمع اقامتی روستا در پایانی ترین نقطه ی روستا ، واقع شده و شکلی کاملاً شهری دارد که به نظرم ساختار معماری روستا را بر هم زده است . این مجتمع ، توسّط یکی از اهالی روستا که ساکن تهران است و از سرمایه گذاران بخش خصوصی میباشد ، ساخته و راه اندازی شده است . پس از نیم روز را به گشتی کوتاه در اطراف مجتمع ، استراحت و کتاب خوانی میگذرانم ؛ زیرا بنا بر این شده که فردا را با تراکتور به گشتی کامل تر در روستا و کستزارها و چمنزارهای اطراف آن بپردازیم . فردا بامدادان پس از صرف ناشتایی ، همراه با تنی چند از مسافرین دیگر هتل و مدیر هتل که در این گشت کوتاه ، ما را همراهی میکند ، سوار بر تراکتور شده و ضمن بازدیدی کوتاه از بافت روستایی خمس ، به سوی کشتزارها و تپّه های سرسبز اطراف روستا میرویم . رو به رو شدن با سگ ، خروس ، مرغ ، جوجه ، گوسپند و به ویژه خر ، بسیار دلچسب و شیرین است . به مقصد که میرسیم ، زیراندازی را پهن میکنیم تا کمی استراحت کرده و خوراکی و ناهار بخوریم . در آن جا ، خری را میبینم و تصمیم به سواری گرفتن از او میگیرم . این جانور نازنین هم مرا سواری میدهد و عکسبرداری میکنم . گلّه ی انبوهی از گوسپندان نیز در آن سوتر ، دیده میشوند که بسیار صفابخش و شیرین هستند .
سوار بر خر شدم
طبیعت زیبای اطراف روستا
آسمان زیبای روستا
تراکتور و هتلی که گفتم