غار آبی دانیال
چهارشنبه 15 مهر ماه 1394 با همراهی دوست خوب و کوهنوردم ، آقای حسن عنایت ، از سمت آزادراه رشت به سوی استان مازندران به راه افتادیم ؛ پس از پیمودن راهی دراز به شهر عبّاس آباد رسیدیم و تصمیم گرفتیم شب را در بوستان مدرّس این شهر بخوابیم ؛ خواب خوبی را تجربه کردیم و بامدادان روز پنج شنبه 16 مهر ماه به سوی سلمان شهر به راه افتادیم ؛ پس از ورود به سلمان شهر و رسیدن به میدانچه ای که به شکل یک نیم بیضی است ، وارد راه سمت راست میشویم که یک خیابان باریک است . پیمودن این خیابان باریک ، ما را به روستای دانیال میرساند ؛ باید از روستای دانیال هم بیرون برویم و پس از گذر از روی پل رودخانه ی این روستا به سمت چپ پیچیده و راه را پی بگیریم تا به یک منطقه ی مسکونی زیبا و کوچک برسیم . در این منطقه ، باید راهی خاکی را که در کنار یک ویلای نوساز و شیک ، دیده میشود ، پیمود و تا پایان راه رفت . پایان این راه ، خانه ی روستایی با حیاطی بزرگ ، دیده میشود که پس از پارک کردن خودرو در این حیاط و پرداخت مبلغع 40000 ریال ، پیاده و مجهّز به سوی غار به راه میافتیم ؛ برای رسیدن به غار ، باید راه رودخانه را بر خلاف جهت آب پیمود ؛ تا آن جا که پس از رسیدن به یک سه راهی در دل جنگل که رودخانه ای دیگر از سمت چپ به رودخانه ی اصلی میپیوندد ، به سمت چپ برویم ؛ این رودخانه ی شاخه ای ، همان رودخانه ایست که از درون غار ، بیرون میریزد . راه از کنار این رودخانه و سربالایی تندی است که پس از برخورد به یک تخته سنگ بزرگ روشن رنگ ، بسته میشود . با کمی دقّت در همین تخته سنگ ، میتوانید دهانه ی بزرگ غار را ببینید . ما هم پس از بر سر گذاشتن کلاه های پناهی و برداشتن خوراکی و چراغ ها به درون غار میرویم ؛ پس از ورود به غار و در همان آغاز راه ، رودخانه ی روان و زیبای آن ، دیده میشود ؛ راه پیمودن غار بر خلاف جهت رودخانه است ؛ غاریست بسیار زیبا و فریبنده ؛ جاهایی از رودخانه ، ژرف و بیش تر جاهای آن ، کم ژرفاست . در محوّطه هایی از غار ، حوضچه هایی بزرگ و کوچک ، تشکیل شده اند که گاهی تا بالای کمر ، آب ، فرای مان میگیرد ؛ چون هوا ، سرد شده ، دمای آب هم پایین است ؛ اگرچه لباس های ما ، مناسب و بسنده هستند . تا راه بسیاری را درون غار میپیماییم ؛ گم شدن در غار ، ناشندنیست ؛ چرا که تنها و تنها باید در راه رودخانه ، رفت و برگشت را انجام داد و راه دیگری را نباید پیمایش کرد . در جاهایی از غار ، فضله ی خفّاش ها بر روی یک دیگر ، انبار شده که راه را لغزنده میکند . چکیده ها و چکنده های چندی را هم میتوان درون غار زیبای دانیال ، دید .
زمان پیاده روی از پارکینگ ماشین تا غار == حدود 45 دقیقه
زمان پیمایش غار == حدود یک ساعت و 40 دقیقه
موارد لازم برای این غار : کلاه پناهی ؛ چراغ قوّه ؛ لباس گرم دو دست ؛ خوراکی ؛ کفش مناسب ؛ باتون
تالاب فراخین
پس از برگشتن از غار ، شب را مهمان آقای علی رضا احمدزاده ، دوست خوبم در نزدیکی نوشهر ، روستای امیررود هستیم ؛ بامداد آدینه 17 مهر ماه برای یافتن تالاب فراخین یا تالاب ارواح که دیروز نتوانسته بودیم آن را بیابیم با همراهی علی رضا ، راهی میشویم .
هنگامی که از نوشهر به سوی نور ، بیرون میرویم ، پس از پیمودن راهی اندک و با دقّت فراوان ، راهی شاخه ای در سمت راست ، دیده میشود که دیزی سرای آذربایجان در نبش آن ، خودنمایی میکند ؛ این راه ، راه کان ( معدن ) است که خودروهای سنگین در آن ، رفت و آمد میکنند . وارد این راه میشویم و پس از گذر از رودخانه ای پرآب ، پرسان پرسان ، راه را میپیماییم ؛ اندرز من ، این است که برای یافتن این راه ، حتماً و حتماً با یکی از کسان محلّی یا یک راهنما ، همراه شوید وگرنه به دلیل بزرگی جنگل و ابنوهی درختان آن ، هرگز تالاب را نخواهید یافت ؛ همراهی علی رضا با ما ، کمک شایانی است ؛ به گونه ای کاملاً رخدادی ، یکی از دوستان علی رضا را در راه جنگلی میبینیم و او ، ما را به سوی تالاب ، رهنمون میشود ؛ تالاب فراخین در میانه ی درختان زیبا و انبوهی ، قرار گرفته که هرگز از راه جنگلی ، نمیتوان آن را دید و باید راهنما ، شما را به آن ، راهنمایی کند ؛
نام دیگر این تالاب زیبا ، تالاب ارواح است ؛ چرا که در میانه ی پوشش جنگلی ، قرار گرفته و سنگ ها و درختان خزه بسته و آب سبز رنگ ، جلوه و نمای زیبا و در عین حال ترسناکی به آن داده اند . گستردگی چندانی ندارد ولی همین گستردگی اندک ، بسیار بسیار بسیار زیبا و چشمنواز است .
موارد لازم برای این تالاب ؛ کفش مناسب ؛ لباس مناسب ؛ باتون ؛ جی پی اس
دریاچه ممرز یا دریاچه ارواح یا دریاچه ملا کلا اسم یه تالاب هست که با تالاب فراخین متفاوته. تو گوگل سرچ کنید.