دژ ورتوان ( 12 فروردین 1393 )
علی رضا هاشمی و یوسف رحیمی
در ساعت 33 : 7 بامداد روز دوازدهم فروردین و در کیلومتر 124232 از پایان چهارباغ نخبگان به سوی روستای ورتوان به راه میافتیم . پس از پشت سر گذاشتن روستای زرشک در ساعت 7 و 51 دقیقه به سه راهی ورتوان میرسیم که روبه روی راهدارخانه ، قرار گرفته است . از آن جا که روز پیش با آقای خلیلی به عنوان راهنمای این دژ ، هماهنگ کرده ام در همین سه راهی که باید آن را به سمت راست برویم ، چشم به راه ایشان میمانیم . سرانجام آقای خلیلی در ساعت 8 و 51 دقیقه ، سر میرسند و در همین ساعت به سوی روستای ورتوان ، به راه میافتیم . نکته ی شایان یادآوری ، این که به دلیل بارش برف سنگین ، راه ، لغزنده و اطراف آن ، پربرف است . پس با احتیاط کامل ، رانندگی مینمایم .
الموت زیبا و پربرف
در ساعت 23 : 9 و کیلومتر 124254 ، ماشین را در جای مناسبی ، پیش از روستای ورتوان ، نگه میداریم . از این جاست که کوهنوردی ما ، آغاز میشود . پس از آماده شدن و برداشتن تجهیزات و خوراکی های لازم در ساعت 30 : 9 ، کوهپیمایی را در درّه ای پربرف ، آغاز مینماییم . البتّه این درّه ، دارای یک راه ماشین رو به سوی روستای الین نیز هست ولی چون بارندگی برف و باران ، سنگین بوده است ، راه ، شایستگی گذر ماشین را ندارد . کوهپیمایی در میان برف در درّه ای زیبا و در کنار رودی پرآب ، بسیار ، شادیبخش میباشد و دل را صفا میدهد . در یک جای راه ، باید از میان رودخانه ، گذر کنیم و به آن سوی آن برویم .
میرحسین و یوسف در میانه ی راه
پس از رفتن به آن سوی رود ، به طویله ها و آغل هایی میرسیم که مورد بهره برداری چوپان ها ، قرار میگیرند . همین جاست که ویرانه های دژ از دور ، نمایان میشوند . از این جا ، راه پاکوب مشخّصی را پی میگیریم تا در ساعت 11 به پای دژ میرسیم . از دژ ، چیز زیادی ، بر جای نمانده است به جز یک دیوارچینی آجری و سنگی ، دو پایه ی نیمه بلند و یک ساختمان مرکزی از سنگ و البتّه چاله هایی که برای رسیدن به گنج ، کنده شده اند و به گفته ی آقای خلیلی ، چیزهای زیادی را از دل دژ ، بیرون آورده اند . به گفته ی آقای خلیلی ، به این دژ ، قلادوش هم میگویند .
من و میرحسین در کنار ویرانه های دژ
شالوده ی دژ
آقای خلیلی ، زودتر ، ما را رها میکند و ما ، ساعتی در دژ ویرانه مینشینیم و ناهارمان را هم میخوریم و کمی استراحت میکنیم . دژ ، کاملاً مشرف بر رودخانه ی پایین دست است و از سه سوی دیگر هم با کوه ها و تپّه هایی بلند ، پوشیانده شده است . حدود ساعت 13 ، راه برگشت را پی میگیریم و تا پای رودخانه میآییم . از رودخانه به پس ، دچار دودلی میشویم که آیا ، راه مان ، درست است یا خیر ؟ اگرچه راه درست را پی میگیریم ولی چون در دودلی هستیم ، گمان میبریم که راه ، نادرست است و سرانجام پس از 4 ساعت و تماس های مکرّر با آقای خلیلی برای گرفتن نشانی درست و پیمودن پیچ و خم های بسیار به مبدأ حرکت مان ، دست می یابیم . راه کوهپیمایی این دژ ، بیش تر از خود آن ، ارزش گردش دارد .