به نام خدایی که همگان را آزاد آفرید .
بازدید از قلعه ی زرکندو
گردشگران : 4 نفر ( علی رضا هاشمی ، مهدی ریاضی ، محمّد کوچک تبار و علی رضا ذاکری )
تاریخ : 27 خرداد 1390
قلعه ی زرکندو یا رشکین در سرزمین قلعه ها ، الموت ، واقع شده است و برای رسیدن به آن ، باید حدود 2 ساعت و 30 دقیقه زمان و 79 کیلومتر مسیر را پشت سر گذاشت . برای رسیدن به این قلعه ، به سمت رازمیان ، حرکت کرده و نرسیده به رازمیان ، سه راهی پس از پمپ بنزین رازمیان را به سمت چپ پیچیده و مسیر را به سوی پرچکوه ، ادامه می دهیم . پس از پشت سر گذاشتن روستاهای پررود و آکوجان به سه راهی تلاتر می رسیم . این سه راهی را نیز به سمت چپ می پیچیم . سپس به یک سه راهی دیگر می رسیم که مسیر سمت چپش ، خاکی است . وارد این جادّه ی خاکی می شویم و پس از پشت سر گذاشتن طبیعتی زیبا و سرچشمه ی خارود به روستای کوچک و زیبای رشکین می رسیم . ماشین را در خارج روستا ، متوقّف نموده و قدم زنان به داخل روستا می رویم تا از مکان و موقع قلعه ، باخبر شویم . در مسیر با شخصی برخورد می کنیم : آقای علی رسولی . از او ، نشانی قلعه را جویا می شویم . او نیز ما را تا پای قلعه می برد . قلعه در نگاه نخست ، فوق العاده زیبا و اعجاب انگیز است . این قلعه ، درست در رو به روی روستا و در کنار چشمه ای ، واقع شده است . کوه را بالا می رویم تا ورودی قلعه را پیدا کنیم ؛ البتّه بنا به گفته ی آقای رسولی ، ما نخواهیم توانست وارد این قلعه شویم چرا که مسیر ورود به آن ، خطرناک است . امّا شور و اشتیاق جوانی و قوّه ی کنجکاوی ، ما را وادار می نماید تا به سمت قلعه برویم . ولی هر چه بیش تر می جوییم ، کم تر به نتیجه می رسیم . سرانجام پس از ساعتی جست و جو ، ناامید شده و به پای قلعه بازمیگردیم . برای رفع خستگی و کمی استراحت نزد آقای رسولی که در باغ خودش در رو به روی قلعه ، می باشد ، می رویم . چای ذغالی دبشی را صرف و کمی استراحت می کنیم . به قصد ناهار به سمت سرچشمه ی خارود که اندکی پایین تر از روستای رشکین ، واقع شده است ، حرکت می کنیم . ناهار را می خوریم . پیش از آمدن به سرچشمه ی خارود برای صرف ناهار از آقای رسولی ، قول گرفته بودم که پس از ناهار ، مرا به قلعه ببرد تا راه ورودی آن را ببینم . پس از ناهار به تنهایی و پیاده به روستای رشکین برمیگردم تا با آقای رسولی به قلعه ی زرکندو برویم . مسیر را بالا رفته و به یکی از ورودی های قلعه می رسیم . الحق که ورودی فوق العاده خطرناکی است . آقای رسولی ، خود با شهامت زیادی ، وارد قلعه می شود ولی من نمی توانم . ورودی دوم و سوم نیز همین گونه است و جز با وسایل مخصوص ، نمی توان وارد آن ها شد . البتّه آقای رسولی بدون هیچ وسیله ای و به راحتی تمام ، وارد قلعه می شود . این جاست که تفاوت شهرنشینی با روستانشینی ، عیان می گردد . به گفته ی آقای رسولی ، این قلعه ، یکی از بی شمار قلعه های حسن صباح در الموت است که به علّت این که محلّ ذخیره ی طلاهای دولت اسماعیلیان بوده است به زرّین کندو و بعدها به زرکندو ، شهره گشته است . بازدید از این قلعه ی مخوف و خطرناک را به همه ی خطرپذیران ، توصیه می کنم .
دژ زرکندو
محمّد ، علی رضا و من
من ، محمّد و علی رضا در راه دسترسی به دژ
مهدی ، محمّد و من با یک خر
جای من و دوستان پر دل و جرأتم مثل مینا خانوم کلهر خالی
به به سایت جه زیبا شدهممنون از زحمات رویا خانم
زینب عزیز هرراه سخت رو میشه با وجود دوستان گلی چون شما به آسونی طی کرد
خواهش میکنم
قابلی نداشت
ببخشید دیر شد
در گیر امتحاناتم یکم سرم شلوغ شده
سلام آقا پدرام
به آسونی
در قسمت آشنایی با گروه ایرانگشت پاسخ تمام سوالات شما هستش
برای عضو شدن با این شماره تماس بگیرید
علی رضا هاشمی,مدیر گروه09121828365
سلالم رویاجون ، علی رضا هاشمی کیه من میخام با خودت آشنا شم میشه ؟
فقط این 1مورد تو گروه کم داشتیم
سلام
این سایت سایت میگن همینه ها!
سلام به مدیر گروه شکواییه پر از احساس شما قلبم زو جریحه دار کرد.من از طرف خودم و دوستان دیگه از تمام زحماتی که برای آشنا کردن ما با ایران زیبا کشیدید سپاسگزاری میکنم و به خاطر تمام رنجشهایی که از طرف ما بوده عذرخواهی میکنم گردهمایی اعضای گروه و معرفی مکانهایی که همه نمیتونن برن خیلی مفیده امیدوارم همایشها همچنان ادامه داشته باشه من همیشه اشتیاق بی پایان شما برای دیدن ایران زیبا و صبر و شکیبایی شما در تعامل با اعضای گروه رو می ستایم
انشاءالله که همواره موفق باشید البته با کمک خدا و اعضای خوب و ایران دوست گروه
وای بچه ها خوش به حالتون
من که امتحان داشتم نتونستم بیام همایش
سفر زینب جونم که نمی تونم بیام
من سفر می خوام
سلام میناخانم . یکی از اعضایی که میتونه الگوی خوبی برای بقیه ی اعضا باشه تا همه متوجه بشن که خوش قولی چه عمل زیبایی هست به ویژه در روابط دوستانه و متوجه بشن که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ، همین شما هستید . به وجود اعضایی همچون شما در گروه افتخار می کنم .
علی رضا قلبم شکست
پس چرا به من افتخار نمی کنی؟
البته قلبیم شکست!
معلومه که به رویا هم افتخار می کنم . رویاخانم با این که از اعضای جدید محسوب میشه اما معرفتش از بعضیا که جزو اعضای قدیمین خیلی خیلی بیش تره . زنده باشی ایشالا
رویا کاش تو هم بودی ، سفر با تو خیلی خوش میگذره
پروردگارا!
به من آرامش ده
تا بپذیرم آنچه راکه نمی توانم تغییر دهم
دلیری ده
تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم
بینش ده
تا تفاوت این دو را بدانم
مرا فهم ده
تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن
مطابق میل من رفتار کنند
کاش همه در همه ی سفرها باشن : مینا افروزی نازنین . حامد و ندای دوست داشتنی . سیما یزدی احساساتی و مهربون . رویای خوب و خوش سفر . همه و همه باشن به جز کسانی که نه برای دوستاشون احترامی قائل هستن و نه برای خودشون و با بدقولی های مکرر بدون عذرخواهی و با کمال بی توجهی دیگران رو از خودشون ناراحت می کنن و اصلا هم براشون مهم نیست . انگار نه انگار . ببخشید خیلی خیلی ناراحتم . خیلی .
زینب جون من که از خدامه بیام پیشتون باشم
اما باید برم به مادربزرگمینا سر بزنم
آخی
علی رضا ناراحت نباش
درست میشه انشاا…
فدای تو رویای عزیزم، با تو بودن لذت و صفای دیگه ای داره خانومی، خوش سفر و خوش اخلاق. بترکه چشم حسودا
واین چرخه همچنان ادامه دارد…
رویا – مینا – زینب – علی رضا
تک تک اعضای گروه ذوقی هستن
بترکه چشم حسودت بی نام
عکس اخرتون: نوشته زیرش درست نیست. اصلاح کنید.