روستای چلمبر
در یک روز سرد زمستانی به نقطه ای سرد و برفگیر در شهرستان بویین زهرا میخواهیم برویم که چلمبر ، نام دارد ؛ نام و شماره ی تلفن دهیار چلمبر را از دوست نازنینم ، مصطفا آقاعلی میگیرم و با همراهی آقای عنایت ، راهی چلمبر میشویم . هوا ، سرد است و در بویین زهرا نیز برف باریده است . از بویین زهرا که بیرون میرویم ، حجم برف ، سنگین تر و بیش تر میشود .
گویا راه به سوی چلمبر ، با برف سنگین ، بسته شده ولی از بخت خوب ما ، یک گریدر راهسازی ، جلوتر از ما ، مشغول برف روبی از راه است ؛ اما چند کیلومتر جلوتر که راه را باز میکند برای استراحت به کناری میرود ؛ ما ، وقت نداریم که بایستیم تا استراحت وی ، پایان بگیرد ؛ پس زنجیرهای پلاستیکی چرخ را بسته و راه را پی میگیریم .
خودرو تا حدود چند کیلومتر بالا میرود ولی زنجیرها ، یکی یکی پاره میشوند ؛ باز هم به صورت شانسی ، یک وانت مزدا و یک نیسان بر سراه مان ، سبز میشوند و اگرچه به کمک راننده ی نیسان ، زنجیرها را میبندیم ولی باز کمی جلوتر دیگر خودرو حتا با زنجیر ، بالا نمیرود . در نتیجه از راننده ی وانت مزدا که خود ، ساکن چلمبر است ، میخواهیم ما را هم به آن جا ببرد .
بر بخش بارگیری وانت ، سوار میشویم و راه برفی نازنین را پی میگیریم تا به چلمبر میرسیم . در چلمبر به سوی خانه ی آقای دهیار میرویم . با گرمی به ما ، خوشامد میگوید و ما را به خانه ی زیبا و کاه گلی خودش ، فرامیخواند . از آن جا که در خانه ، تنهاست و کمی هم کار دارد از ما میخواهد که از خودمان ، پذیرایی کنیم . ما هم یک نیمروی مشتی میزنیم و با خوراکی هایی که آقای عنایت ، همراه دارد ، ناهار را میخوریم .
سپس به گشت در روستا میپردازیم . برف سنگینی آمده و چهره ی روستا را زیبا ساخته است . بیش تر خانه هایی که میبینیم سنتی و کاه گلی هستند . جمعیت کمی در روستا هست .
برای معنای واژه ی چلمبر گفتند شاید به معنای دشتی پر از عنبر باشد .