لرستان عشق

لرستان عشق

برای بار چندم میخوام برم لرستان عشق رو ببینم ؛ این بار هم بهار هست و فصل سرسبزی و زیبایی و عشق .

1 )) مسجد جامع بروجرد

از در چوبی که وارد میشم ، یه دالان و هشتی زیبا رو میگذرونم تا به حیاط بزرگ مسجد میرسم ؛ یک سمتم که سمت چپ میشه ، سردر شبستان بزرگ مسجد با دو مناره ی برافراشته و گنبد ، خودنمایی میکنه . یک حوض و یک درحت باشکوه هم در میونه ی حیاط هستن . وارد شبستان که میشم ، گنبدخونه بر بالای سرم ، به رقص و نمایش درمیاد .

محراب باجبروت هم در رو به رو بر دیوار ، نقش بسته . بر دیواره ی سردر این شبستان ، کاشی های زیبای پیروزه ای رنگ ، زیبایی سد چندانی رو به سازه بخشیده ان . به زیرزمین مسجد هم میرم که با طاق های جالبی ، آراسته شده . یک بخشی رو هم میبینم به نام راهروی چاه گاوی .

کهن ترین مسجد تاریخی باختر کشور و از جمله مساجد سده های نخستین اسلام در ایران است .

از دیدگاه زمان ساخت ، مسجد را میتوان به چند دوره ی قابل شناسایی ، بخش بندی کرد که نخستین آن ، هم پیوند با میانه های سده ی سوم هجری قمری میباشد و استمراری پر از فراز و نشیب تا دهه ی پنجاه خورشیدی یعنی زمانی نزدیک به 1200 سال با ساخت گنبد کاشی کاری و چند تغییر جزئی دیگر ، تداوم داشته است .

مسجد از گونه ی مساجد تک ایوانی است و دربردارنده ی بخش های اصلی گنبدخانه ، شبستان های باختری و خاوری ، شبستان زمستانی ، ایوان ، دو مناره و یک آبریزگاه جدا و بیرون از فضای اصلی میباشد .

حتا از سازه ی مسجد نخستین هم میتوان بازدید کرد .

2 )) تپه ی باستانی قرق

در اطراف شهر بروجرد که با استفاده از گوگل مپ به آسانی میتوان بدان دست یافت ، تپه ای باستانی در میانه ی کشتزاری ، قرار گرفته که به نام روستای کناری اش ، قرق نامیده میشود . مشخصه ی عموم تپه های باستانی در ایران ، کنده کاری های گسترده و فراوان بر روی آن هاست .

3 )) آبشار کبوتر لانه

یه آبشاری هست در استان لرستان که گفته میشه در گذشته ها ، اطرافش ، پناهگاه و لانه ی کبوترهای وحشی بوده و به همین دلیل ، نامش رو کبوتر لانه گذاشته ان و به لهجه ی لری ، کبوتر لو میگویند . راه زیبایی رو از خرم آباد با کمک گوگل مپ میرم به سوی آبشار . پس از پرس و جو ، جای مناسبی رو برای پارک خودرو پیدا میکنم و سپس به دنبال کسی هستم که باهاش برم به سمت آبشار ؛ آخه راه ، ناشناخته هست و از دیدگاه خردمندانه ، بهتره که در راهی ناشناخته و طبیعی ، بی گدار و تنها نرفت .

دو هم میهن کوهنورد لر رو پیدا میکنم که اونا هم دارن میرن سمت آبشار . پس با گرفتن اجازه باهاشون ، همراه و هم گام میشم . زیبایی های بهار از آغاز راه ، خودشون رو نشون میدن تا اون جایی که هر چی جلوتر میریم ، بر سرسبزی و دل ربایی طبیعت ، افزوده میشه .

به کنار رودخونه ای میرسیم که هم پیوند با آبشار ما هست ؛ وه که چه زیباست این رود . در برخی جاها ، باید وارد آب بشیم و دمای بدن مون رو با لمس آب ، پایین بیاریم . راه رسیدن به آبشار ، واقعن زیبا و حیرت برانگیزه . جاهایی از راه ، سخت و دست به سنگ میشه که البته بسیار کم و کوتاه هست .

سرانجام با کمک و هم راهی دوستان ، پس از 50 دقیقه به آبشار زیبای کبوتر لانه میرسیم . آبشاری پرآب ، زیبا و نازنین که حوضچه ای هم برای شنا و آب تنی داره .

4 )) غار کلماکره

داستان ها و روایت های بسیاری درباره ی این غار ، گقته و شنیده میشه ولی مهم ترین روایت این غار برمیگرده به ماجرای کشف سدها کیلو طلا و جواهر ارزشمند از این غار توسط یک چوپان ؛ هیچ گاه به یاد ندارم که به بحث گنج و پیدا کردن اون در طبیعت ، علاقه ای داشته باشم و طبیعت رو همیشه برای زیبایی های خودش ، دوست داشته ام . در نتیجه ، بازدید از غار کلماکره رو برای انجام یک بازدید هیجان انگیز و هم چنین ورزش کوهنوردی و غار نو.ردی برمیگزینم .

از اون جا که راه دسترسی به غار ، دشوار و طولانی هست ؛ راهنمایان غار ، مبلغ بالایی رو برای بردن به این غار ، درخواست میکنند . از 4 میلیون تومن بگیرید تا ده میلیون تومن . سرانجام میتونم راهنمایی رو پیدا بکنم که من رو با مبلغ 5 میلیون تومن به غار ببره .

به پل دختر میرم ؛ شب هست و در به در به دنبال مکانی برای استراحت شبانه ؛ چون فردا هم باید برم غار و ساعت ها کوهپیمایی و غارنوردی داشته باشم ؛ پس باید امشب رو به خوبی استراحت بکنم . اما پل دختر ، شهر کوچیکی هست و تنها یک هتل داره که اون هم پره و هیچ اقامتگاه دیگه ای پیدا نمیکنم . در نتیجه دست از پا درازتر میرم کنار پمپ بنزین شهر و در هتل بنزین ( یعنی توی ماشین خودم ) ، شام میخورم و آماده ی خواب شبانه میشم .

تازه در حال چرت آغازین بودم که کسی به شیشه ی ماشین زد ؛ یکی از اهالی شهر هست . باهام احوال پرسی میکنه و ازم میپرسه که چرا توی ماشین خوابیده ام . ماجرا رو براش تعریف میکنم . ناراحت میشه و ازم میخواد که به خونه اش برم . میپذیرم و به خونه ی آقا سجاد میرم . امشب رو باید در کنار لرهای مهربون پل دختر ، سپری بکنم . آقا سجاد ، بسیار خوش سخن و مهربونه . با هم دیگه ، کلی حرف میزنیم ، غذای سبکی رو میخوریم و میخوابیم .

صبح هم صبحونه رو با آقا سجاد هستم و سپس راهی شهرداری پل دختر میشم ؛ جایی که با دوستان راهنما ، قرار دارم . بار و بنه ی کوهپیمایی رو میبندیم و سوار ماشین میشیم . مسیری رو میشه با ماشین رفت . ماشین رو پیش یک چادرنشین در دشت میگذاریم و پیاده میریم به سوی غار . از همون آغاز مسیر ، خشونت راه ، کاملن خودش رو نشون میده . سربالایی های تند و سرپایینی های ملایم . بارها برای رفع خستگی و گرفتن انرژی میایستیم . شیب پایانی ، خیلی تند و نفسگیره .

سرانجام پس از سه ساعت کوهپیمایی سنگین و سخت به بالای دهانه ی غار میرسیم ؛ همینک نوبت فرود با طناب هست . راهنمای اصلی مون ، کارگاه میزنه و ما رو با استفاده از طناب به نزدیکی دهانه ی غار میفرسته . آره ؛ سرانجام به دهانه ی غار کلماکره رسیدیم .

درون غار ، پر از چکیده ، چکنده و تالارهای چند شمار هست و آب هم داره . بیش تر جاهای غار ، به خاطر گل آلود بودن ، لغزنده هست . زیبایی های غار ، چشمگیر و تماشاییه ؛ اما شوربختانه چندین جای غار ، دچار آسیب های انسانی است تا مثلن به عتیقه برسند . البته تکه های سفال را میتوان در غار دید .

طول غار ، 750 متر است . بخشی از غار با یک پلکان فلزی ، مجهز شده تا ساده تر بتوان به طبقه ی پایینی ، راه یافت .

5 )) تپه ماهورهای هلوش

در نزدیکی مرز استان ایلام و در کناره ی روستای هلوش با پدیده های طبیعی و زیبای تپه ماهورهای هلوش ، رو به رو خواهید شد . این تپه ماهورها در کناره ی راه اصلی ، قرار گرفته اند .