تهران ؛ خیابان ولی عصر
تهران ؛ خیابان ولی عصر ، عنوان این نوشتار است تا با هم دیگر ، سفری داشته باشیم به خیابانی که بلندترین خیابان خاورمیانه لقب گرفته و دارای 18 کیلومتر مسافت است . اکنون شما ، فرض کنید باید این خیابان جذاب را از میدان راه آهن تا میدان تجریش ، پیاده قدم بزنید و دوباره از تجریش به راه آهن برگردید و در طول این پیمایش جذاب با موضوعات و دیدنی های بسیاری ، رو به رو خواهید شد .
از هنگامه ای که نام پهلوی از روی این خیابان ، برداشته و به ولی عصر ، تبدیل شد ، دیگر شهرهای ایران نیز به تقلید از تهران ، چنین کردند ؛ اگر خیابان یا منطقه ای به نام پهلوی داشتند ، ولی عصر یا خمینی اش کردند و اگر نداشتند ، یکی با نام ولی عصر ساختند . این خیابان ، پس از انقلاب 1357 تا اوایل سال 1360 به نام دکتر مصدق ، شناخته میشد و پس از حذف مخالفان سیاسی نظام جمهوری اسلامی ، ولی عصر خواندندش .
در جنبش زیبای مهسا با کوشش پویشگران مردمی ، نام این خیابان در گوگل مپ به پهلوی ، تغییر یافت .
صبحانه را در یک صبحانه سرای باحال که ویژه ی داش مشهدی ها هست در نزدیکی میدان راه آهن میخوریم . املت دلچسب و سیرکننده و آماده ی پیمایشی طولانی میشویم .
همان اوایل راه ، بوستان کوچک امیریه را میبینیم . شهر کتاب هم جلوه نمایی میکند . نام های متفاوت و جذاب خیابان ها و کوچه های شاخه شده از خیابان ولی عصر از همین اوایل ، خودشان را نشان میدهند : خیابان تولدی دیگر ،
بن بست تهرانیان ، کوچه ی شهید اردشیر ناظم ( چه شهید خوش نامی ) ، بن بست سینما ، بن بست خصوصی ( که با در آهنی ، بسته شده است . ) ، کوچه ی حسین پرتوی ( عکاس انقلاب ) ، خیابان رشت ، کوچه ی ریاض ، کوچه ی گیلان ، کوچه ی صومعه سرا ، خیابان ایرنا ، بن بست راماتیا ، بن بست بخشندگان ، خیابان استاد نجف دریابندری ، بن بست آق بانو ، خیابان استاد همایون خرم ، خیابان استاد فرهاد مهراد ، خیابان استاد فرامرز پایور ، خیابان استاد مرتضا حنانه ،
خیابان کامکارها ، خیابان همایون شهنواز ، خیابان استاد فرهاد فخرالدینی ، خیابان استاد عباس کیارستمی و کوچه ی خسرو و شیرین .
با تندیس ها ، سردیس ها و پیکرک های گوناگون و زیبایی نیز رو به رو میشویم از جمله : تندیس عزای امام حسین ؛ دو تنه ی خشکیده ی درخت که با یک دوگوشی ( هدفون ) ، بیانگر نمادی از شنیدن هستند ؛ دیوارنگاره های رنگارنگ و بسیار جذاب ؛ دودکش های رنگی زیبا ؛
گربه ها در حالات گوناگون و مردی بسته شده به درخت . حک سروده هایی بر دیوارها همانند نرم نرمک میرسد اینک بهار ؛ مردی پالتوپوش و چتر به دست ؛ باجه ی تلفن همگانی که تنه ی درختی در میانه ی آن است .
در کنار مهدیه ی تهران ، پویشگری نصب کرده اند تا راوی تاریخ و داستان مهدیه باشد .
عکاسی هما با همان تابلوی قدیمی شکسته اش ، هنوز نشانه ای از زندگی دارد . پاساژ داد نیز که با یک تکه کاشی آبی رنگ ، میگوید که من هم هنوز هستم . یک شیر آتش نشانی با 60 متر بلندی که متعلق به دوران پیش از انقلاب است و در گوشه ی پیاده روی خیابان ، آرمیده است .
راستی میدانستید خیابان ولی عصر را با چنارهایش میشناسند ؟ حدود 18 هزار قطعه چنار زیبا ، رشید و سبز .
عکاس خانه ی پارسی را میبینیم که میگوید عکس های قدیمی را با هر اندازه شکستگی برای مان ، بازسازی مینماید . آقای عزت الاه پارسی ، مالک این عکاسی ، عکس جالبی را از رسید مالیاتی خود به مبلغ یک سد و ده ریال به سال 1328 و با مهر برابر با اصل دفترخانه ی شماره ی 1364 تهران بر دیوار عکاس خانه ،؛ نصب کرده است .
در حال قدم زدن و درست رو به روی مجموعه ی پردیس حکومتی ، یک بنز آبی رنگ قدیمی میبینیم که نشانه هایی از پیری و پوسیدگی دارد ؛ ولی هم چنان زیباست .
خانه ی زردرنگی را میبینیم با پلاک 1161 که به بزرگی بر سردر خانه ، نصبش کرده اند .
کانون ادونتیست را میبینیم که در نمی یابم چیست .
در کنار یک قهوه سرا ( کافه ) نوشته اند : (( قهوه ، چشمان اوست ؛ تیره و تلخ ؛ اما آرامشبخش و اعتیادآور ))
برخی از کوچه های منتهی به خیابان ولی عصر چون در سطح بالاتری از خیابان ، قرار گرفته اند با پلکان به خیابان ، پیوند میخورند . نام یکی از این پلکان ، پله ی حماسی است ؛ چرا که با نقوشی از داستان های شاه نامه ، آراسته شده است .
در راه به کافه یکتا میرویم و با نوشیدن کافه ، دلی از عزا درمیآوریم . بنیاد باستان شناسی ، بنیاد واژه نامه ی دهخدا ، خانه ی ریاضی تهران ، هنرستان قدیمی موسیقی ، ساختمان بزرگ از موقوفات دکتر افشار ، سینما آفریقا ، سینما شهر قشنگ و بنیاد فرهنگی امیرکبیر را هم میبینیم . از کنار بوستان دانشجو ، بوستان ساعی و ساختمان زیبا و باشکوه تئاتر شهر هم میگذریم .
فروشگاه تمبر نوین فرح بخش را که از سال 1305 ، فعال است نیز میبینیم .
به صورتی کاملن اتفاقی در کنار بوستان ساعی ، دوست و هم سایه ی سی سال پیش خود را میبینم ؛ حامد میثاقی که پدر بزرگوارش ، ارتشی بود و در خانه های سازمانی لشکر 16 زرهی قزوین با هم دیگر ، هم سایه بودیم و چه دیدار شیرینی شد .
تقاطع ولی عصر و انقلاب ، بیانگر دو چهره ی متفاوت این خیابان است ؛ از انقلاب به بالا با سمت شمالی ، دارای بافتی نوین و مدرن است و همه چیزش با بافت جنوبی ، فرق دارد . بالاتر از پل پارک وی در دوره ی رضاشاه ، ساخته و به سال 1319 ، آسفالت شد .
آن قدر خیابان گردی ولی عصر ، حال میدهد و آن قدر صفا میکنیم که از میدان راه آهن تا میدان تجریش را 7 ساعته میپیماییم ؛ راهی که بنا بود چهارساعته برویم .
به یک کتاب فروشی رنگارنگ و جذاب هم سر میزنیم و چند پوشینه کتاب میخریم .
با قصه ی ساندویچی یکتا هم آشنا میشویم .