سرای سعدیه
مجموعه ی زیبا و بزرگ سعدالسلطنه ، دارای سراها ، بازارها ، گرمابه ها و حجره های پرشماریست که یکی از آن ها ، سرای زیبای سعدیه است .
به نوشته ی کتاب مینودر ، سازنده ی این سرا ، آقاباقر سعدالسلطنه ی اصفهانی است که در روزهای پایانی پادشاهی ناصرالدین شاه از سوی میرزاعلی اصغرخان اتابک ، فرماندار قزوین بود . نام برده ، این سرا را به مناسبت لقب خودش ، سعدیه نهاد که در نبشته ی آن ، آمده است :
خدایگان کرم ، سعدالسلطنه ی عادل بنا نهاد به قزوین ، سرای سعدیه
متن زیر از کتاب مینودر با اندکی ویرایش ، برداشت شده است :
(( اما نام سعادت از این روست که برخی ، گمان میکنند بخشی از سازه های امروزی ، میان خیابان پهلوی تا کوچه ی پنجه علی یا کوچه ی امام زاده اسماعیل و از خیابان پیغمبریه تا حدود میدان مال فروش ها ، جایگاه باغ نامدار سعادت آباد بوده است که شاه تهماسب یکم و جانشینان او ، کاخ های بلندی در آن ، ساخته بودند و یکی از کاخ های آراسته و باشکوه پادشاهان صفویه بوده است که پس از نابودی آن دودمان ، رو به ویرانی گذارده و سرانجام زمین های آن ، جایگاه خاکروبه و کثافات و جای گرد هم آمدن و فساد دسته های اراذل و اوباش شده بود .
به حکایت برخی از سال خوردگان ، پس از آن که سعدالسلطنه به قزوین آمد ، خاکروبه ها و کثافات را به حکموارچی ها فروخت که به مصرف کود سبزیکارها برسانند . آن گاه زمین آن جا را صاف کرد و طرح سرای سعادت را ریخت و نام سعادت به همین مناسبت است که آن جا ، زمین سعادت آباد بوده است .
ساختمان یادشده ، عبارت است از حیاط بزرگی که در چهار سوی آن ، حجرات کرسی بلند و یک اشکوبه ی بازرگانی ساخته شده و در ورود آن از سوی شمال و کنار خیابان پهلوی است ؛ حیاط دیگر در سمت باختری این حیاط ، واقع است و به آن میپیوندد که دارای دو حجره و دو انبار بسیار بزرگ است و درِ آن از سوی باختر به بازارچه ی سعدیه ، باز میشود .
حیاط دیگری در سمت خاور به حیاط بزرگ میپیوندد که دارای ده باب حجره در حیاط و یک گرمابه و سه حجره در دالان است و درِ آن نیز از شمال است و به خیابان پهلوی ، باز میشود . از حیاط بزرگ به سمت جنوب ، درون محوطه ی گسترده ای میشویم که سقف آن با طاق های آجری پوشیده شده و حجرات چندی دارد ؛ اما چون روشنایی آن ، بسنده نیست ، جز چنده حجره ، بقیه ی محوطه و حجره های آن را به جای انبار به کار میبرند .
در پایانه ی جنوبی این محوطه ، حیاط کوچکی است که چند حجره دارد و همواره دست بازرگانان ارمنی بود . پهلوی این حیاط ، در دیگری در سمت باختر است که به حیاط بارانداز می رود . این حیاط ، زمین همواری است دارای انبار آب و حوض که در جنوب آن ، شترخان گسترده ای ساخته شده و درِ بزرگ ورودی آن ، در سمت باختر است و به بازارچه ی سعدیه و رو به روی دیوار شمالی مسجد شاه ، باز میشود و اکنون جایگاه کارخانه ی خشکبار معتمدی است که کشمش را برای صادرات ، کالیفرنیزه میکند و آماده مینماید .
یک آسیای بخاری هم در آن جا ، مشغول به کار است . در باختر محوطه ی سرپوشیده ، دالان درازی موسوم به قیصریه است که با در بزرگی به بازارچه ی سعدیه ، پیوند می یابد و شمال و جنوب آن ، سراسر حجرات بازرگانی است که همینک برخی از حجرات آن ، بسته است و بقیه،دست مستأجرینی است که آن ها را انبار خود، قرار داده اند . ))
بقیه ی مطلب را میتوان در این کتاب ارزشمند که هم پیوند با دهه ی سی خورشیدی است ، پی گرفت .
ما در یک روز برفی به سرای سعدیه میرویم . بخشی از سرا در حال بازسازی است . در گوشه ی شمال باختری سرا ، کافه انسان هست که در این لحظات سرد زمستانی ، میزبان ما میشود . در بخش جنوب باختری سرا هم دست شویی ، تعبیه شده است .
خیلی خوب بود، خیلی خوش گذشت ?