گیلان جان
سفر تابستونی امسال برای استان گیلان در شب چهارشنبه دوم مرداد ماه 1398 ، آغاز میشه . با میرحسین ، داداش عزیزم میریم به سوی اقامتگاه بومگردی گالش کولام برای دوستای خوبم ، سمیه و حدیثه مرادی که سپاس خدای را برای زحماتی که میکشن ، برخورد بسیار خوبی که با مردم دارن و آشپزی فوق العاده شون ، کارشون ، حسابی گرفته .
در آغاز با بچه ها میریم یه کمی بگردیم . میریم یه قهوه سرا نزدیک امام زاده هاشم و املت خوش مزه ای رو به جون میزنیم . سپس میریم چند تا از روستاهای اطراف رو میبینیم . شب برای شام برمیگردیم گالش کولام و چون امشب ، همون اتاق خاطره انگیز قدیمی و دوست داشتنی من ، خالی هست ، برای خواب میریم همون اتاق .
آخیش که حسابی بهم میچسبه ؛ پس از مدت ها دارم توی همون اتاقی میخوابم که چند سال پیش ، توش میخوابیدیم . یادش خوش …. زمان میگذره و میگذره و میگذره . به سرعت برق و باد .
صبح 5شنبه ، پس از خوردن ناشتایی با هم راهی حدیثه میریم به سمت شهر ماسال تا از ییلاق النزه ، دیدن بکنیم . برای دیدن این ییلاق زیبا و دوردست ، باید وارد شاندرمن بشید و سپس به سمت روستای معاف برید . در خروجی این روستا ، یه راه در سمت چپ تون هست که شما رو میبره به سوی ییلاقات ماسال .
پس از اندکی به جنگلبانی میرسیم . در راه از همه ، نشونی درست ییلاق رو میپرسیم و همه ، تاکید دارن که راه بسیار درازی رو در پیش خواهیم داشت ؛ اگرچه گوگل ، راهی رو در حدود 50 دقیقه به مون ، نشون میده ؛ ولی تجربه هام ، نشون داده که همیشه نمیشه به گوگل مپ ، اعتماد کرد .
پس از جنگلبانی که حدود 18 کیلومتر رو اومدیم ، راه ، خاکی میشه . یه راه خاکی دبش و فوق العاده محشر که از دل جنگل های گیلان میگذره ؛ جنگل هایی که همین چندی پیش ، ثبت جهانی شدند ؛ ثبتی که میتونه به نگه داشت شون ، کمک شایانی بکنه . در راه ، میشه کلبه ها و اتراق گاه های چندی رو دید . گوسپندسراها و چوپان ها هم هستند .
یکی دو تا دهکده ی کوچولوی ییلاقی هم دیده میشن . یک تابلو هم در راه هست که زده : ییلاق النزه = 36 کیلومتر . هر از چند گاهی هم خودروهایی از راه میگذرند ؛ ولی بسیار کم و انگشت شمار . پس از پیمودن یک ساعت و 50 دقیقه و سی کیلومتر به ییلاق النزه میرسیم . ییلاق زیبا و باصفائی که هواش به گونه ی ملموسی ، خنک تر از شهر هست .
برخورد مردم اگرچه بسیار خوبه ولی اقامتگاه هایی که به مون ، پیشنهاد میدن برای شب مانی ، هزینه ی بسیار گزاف و بالایی دارن ؛ مثلن یه اتاق چوبی کوچیک بدون هیچ امکاناتی رو شبی 300 هزار تومن ، پیشنهاد میدن یا یه کلبه ی دیگه رو 250 هزار تومن .
قصد داشتم شب رو در این ییلاق بمونم ؛ ولی با این پیشنهادهای گزاف و نامنصفانه ، پشیمون میشم .
یک ساعتی رو در ییلاق میگردیم و چرخ میزنیم و عکسای خوبی برمیداریم . چشمه های آب گوارای روستا ، روان هستن و آب شون ، بسیار خوش نوش . کلبه های رنگی رنگی زیبایی هم داره و مردمانی مهربان .
شب را دوباره به اقامتگاه گالش کولام برمیگردیم و این بار در یکی از اتاق های نوساز این اقامتگاه میمانیم . فردا ، صبح آدینه ، پس از خوردن ناشتایی به سوی روستای صفرا بسته میرویم . این روستا در شهرستان آستانه ی اشرفیه ، واقع است و بیش تر از همه چیز برای تونل درختی اش ، نامدار شده ؛
تونل درختی ، راه اصلی ورود به این روستاست که با درختان بلند و سبز ، پوشیده شده و مسقف گشته است . قدم زدن و رانندگی در این راه زیبا به ویژه با شنیدن صدای مهستی عزیز ، بسیار دلنشین و انرژی زاست .
در روستای صفرابسته که روستای بزرگی هم هست از مسجد ، بسیج منطقه ، کانون فرهنگی ، مدرسه و دبیرستان ، دیدن میکنیم ، یک ساعتی را در روستا ، چرخ میزنیم و عکس میگیریم .
شاد باشی همیشه برادر عزیزم ???
سپاس از تو ای خواهر نازنینم