سیستان و بلوچستان ؛ سرزمین نازنین
اگرچه استان سیستان و بلوچستان ، نسبت به شهر محل سکونت من ، قزوین در یکی از دورترین نقاط کشور ، قرار دارد ولی لحظه شماری من برای راه افتادن به سوی این بهشت نازنین ، بسیار زیاد است . چون باید از مرزهای شمالی این استان ، واردش بشوم ، پس راهی طولانی را از سمت انارک و خراسان جنوبی ، میپیمایم . شب را در انارک در داخل خودرو میخوابم و ساعت 5 بامداد به سوی سیستان میروم .
راه ها ، خلوت ولی بسیار عالی و دیدنی هستند . این راه های دل فریب را پی میگیرم تا سرانجام پس از نهبندان ، شباهنگام وارد استان سیستان و بلوچستان میشوم . در نخستین مقصد که شهرک گل خانی است با آقای هاشمی ، قرار دارم ؛ از بچه های سیستان که از راه تلگرام با وی ، آشنا شده ام . آقای هاشمی که جوانی کم سن است با من در کنار راه اصلی و پلیس راه ، قرار دیدار میگذارد .
از همان آغاز دیدار ، خون گرمی و عشق به میهمان را در برخورد وی و پدر نازنینش میبینم ؛ به خانه ی ایشان میرویم و با گرمایی دو چندان ، اتاقی را در اختیار من میگذارند . گرم صحبت میشویم ؛ شام مفصلی را آماده کرده و برایم میآورند . درباره ی برنامه ی فردا که گشت روستای لورگ باغ است ، به سخن مینشینیم . پدر میگوید این روستا در گذشته ها که آب هیرمند ، باز و روان بوده ، بسیار آباد و دیدنی بوده ولی پس از این که طالبان ، آب هیرمند را به روی ایران بست ، دیگر خبری از آبادانی سال های پیش نیست .
شب خوبی را در اتاقم در خانه ی آقای هاشمی به سر میکنم . صبح پس از خوردن ناشتایی با آقای هاشمی پدر و با نیسان وی ، راهی روستای لورگ باغ میشویم .
1 )) روستای لورگ باغ
لورگ باغ از شهرک گل خانی ، حدود ده دقیقه فاصله دارد و همان گونه که آقایان هاشمی ، دیشب میگفتند تبدیل به شهرکی شده است با خانه هایی نوساز ؛ خانه های قدیمی به دنبال سیل ویرانگر ، از میان رفته اند و چیزی از آن ها بر جای نمانده است .
رودخانه ی هیرمند ، کاملن خشک است و هیچ نشانی از آب نمیتوان دید .
به گفته ی آقای هاشمی ، پایه ی ساخت روستا ، درخت بزرگی بوده است که هنوز هم هست و چهره اش ، نشان از کهنای آن دارد .
این روستا در شهرستان نیم روز ، واقع شده است .
هنوز هم در کنار برخی خانه ها ، منیتوان قایق هایی را دید که در دوران پرآبی رودخانه ی هیرمند ، مورداستفاده ی اهالی ، قرار میگرفته است . کار کنونی مردم روستا ، عمدتن دام داری است .
اطراف و درون روستا را باغستان گز یا گزستان ها پوشانده اند ؛ مجموعه ای درختان گز .
به سمت شهر زاهدان به راه میافتم ؛ حدود 4 ساعت راه دارم ؛ در زاهدان ، هم باید دوستانم را ببینم و هم از مسجد مکی ، دیدن بکنم . راهی طولانی ولی جذاب را میپیمایم و شباهنگام به زاهدان میرسم . در زاهدان با بانو اکرم دادی پور از راهنمایان گردشگری استان ، دیدار میکنم و با ایشان به کافه ای زیبا در شهر میرویم و ایشان ، میزبان من میشوند . سپس چرخی در شهر میزنیم و برای استراحت و خواب به خانه ی آقای حبیبی میروم ؛ هم رزم پدرم در جبهه بوده است .
2 )) مسجد مکی
این مسجد ، نامورترین مسجد اهالی سنت در خاور کشور است ؛ هم زیباست و هم کاملن سیاسی . آرایه های معماری جذابی دارد .
مسجد جامع مکی در سال 1353 خورشیدی توسط علامه مولانا عبدالعزیز ملازاده ، ساخته شد . مولاناعبدالعزیز با بهره گیری از نام شهر مکه ، نام مکی را برای این مسجد برگزید .
این مسجد در واقع حلقه ی پیوندی برای اقوام و مذاهب در منطقه است .
زیرسازه ی نخستین ساختمان مسجد ، 600 متر مربع با دو گل دسته به بلندای 37 متر بود که با گذشت زمان ، افزایش جمعیت و نیاز به فضای گسترده تر برای نماز و پرستش در چند مرحله ، گسترش یافت .
مرحله ی نخست گسترش مسجد از سال 1370 و در سه طبقه و مرحله ی دوم گسترش مسجد از سال 1390 ، آغاز شد . در این مرحله ، ساختمان کهن مسجد ، ویران شد و با معماری نوینی ، پروژه ی ساخت دوباره ی آن ، کلید خورد.
معماری مسجد
معماری ساختمان کهن مسجد ، از سبکی اسلامی برگرفته شده بود که نمود آن در دو مناره ، سردر ورودی و محراب مسجد ، آشکار بود .
معماری گسترش مرحله ی یکم مسجد ( 1370 ) ، آمیخته ای از معماری عربی و ایرانی است که توسط مهندسان و معماران ایرانی ، طراحی و اجرا شده است .
ساخت و گسترش مرحله ی دوم مسجد ( 1390 ) با بهره گیری از معماری ایرانی اسلامی ، طراحی و توسط مهندسان و معماران ایرانی ، اجرا شده است .
مشخصات ساختمان مسجد
گستره = یازده هزار متر مربع ؛ زیرسازه = 33000 متر مربع ؛ بلندای مناره ها = 96 منار ؛ شمار گنبدها = 86 ؛ بلندای گنبد مرکزی = 46 متر ؛ گنجایش = 45 تا 50 هزار نفر
هنگام ورود به مسجد ، بازرسی بدنی انجام شد و با رویی باز ، پذیرای مراجعان میبودند .
3 )) کرانه ی پزم تیاب
از زاهدان تا کرانه ی بزم تیاب ، راهی طولانی دارم در حدود 5 ساعت . پس میروم تا بهنگام به جایی مناسب برسم . دم دم های شب به نزدیکی چابهار میرسم . پزم تیاب در نزدیکی کنارک است ؛ پس جایی مناسب را برای اتراق می یابم و ساکن میشوم .
بامدادان پس از خوردن ناشتایی به سوی روستای پزم تیاب میروم که یک بندر ماهیگیری کوچک هم هست . خودرو را در جای مناسبی میگذارم و گام زنان به سمت چشم اقیانوس و کرانه میروم ؛ دیدگاه هایی بسیار زیبا و شورانگیز را میبینم . دریای مکران که به زیبایی تمام ، رخ مینمایاند .
پزم به پوزه ی کوسه و تیاب به ته آب ، گفته میشود .
4 )) دریابزرگ
یکی از زیباترین و دیدنی ترین کرانه های شهر چابهار ، دریابزرگ ، نام دارد که با خودرو میتوان تا نزدیکی آب رفت و سپس در آن جا نشست و به وجد آمد . در این کرانه ، رستوران ، مغازه ، شترسواری و دیگر امکانات گردشگری هم هستند .
5 )) اسکله ی بریس
باز هم راهی زیبا ، کرانه ای و کمی طولانی را از چابهار میپیمایم تا به اسکله و بندر ماهیگیری بریس برسم ؛ بریس را در سال های پیش دیده بودم ؛ روستایی زیبا با مردمانی مهربان . اسکله ی بریس هم واقعن زیباست . این اسکله ، پر هست از قایق ها و لنج های رنگی و زیبا .