فردا بامدادان ، پس از یک استراحت شبانه ی دلچــــــــسب در کنار صدای زیبای آب زاینده رود از خـــــواب بر می خیزیم و به سمت مقصد پسین که پیرغار و نوشته ی مشروطیّت است ، حرکت می کنیم .
برای دسترسی به نوشته ی مشروطیّت ، باید راهی را که از شهرکرد به سامان ، پیموده ایم ، بازگردیم . از سامان تا شهرکرد ، 16 کیلومتر ، درازای راه است . آن گاه که وارد شهرکرد می شویم ، میدان ورودی شهر را به سمت چپ می رویم . پس از پشت سرگذاشتن یک میدان و 2 چهارراه به سمت راست می پیچیم . به نخستین میدان که می رسیم نیز به سمت راست می رویم . از این نقطه تا شهر پارسان ، 33 کیلومتر ، مسافت است . پس از گذشتن از روستای سورشجان ، خوردن ناشتایی در راه و گذراندن سه راهی اردل ، به شــهر پارسان می رسیم . میدان نخست را به سمت چپ و میدان دوم را که به نام حسین ، خوانده میشود نیز به سمت چپ می پیچیم . نخستین سه راهی را به سمت راست و سه راهی دوم را به سمت چپ می رویم . دیگر به محوّطه ی پردرخت و جویباری به نام پیرغار رسیده ایم . خودرو را در توقّفگاه ، پارک کرده و با پیمودن راهی کوتاه به نوشته های زیبایی که در دل کوه ، کنده شده اند ، نزدیک می شویم .
در این سه نوشته ، شرح احضار سرداراسعد به تهران ، بمباران مجلس شورای مردمی توسّط محمّدعلی شاه ، قصد سرداراسعد در پشتیبانی از مردم ، پیوستن مشروطه خواهان به وی ، شرح جنگ در تهران و گشودن آن ، پناهندگی محمّدعلی شاه به سفارت ، جانشینی پادشاهی عضدالملک و مرگ وی و مواردی دیگر ، به تفصیل و سبک نگارشی همان دوران ، آمده است . شوربختانه ، برخی از بخش های این نوشته ، به گذشت زمان از میان رفته و شایان خواندن نیستند .
در کناره ی سمت راست نوشته ها ، غار کوتاه و کوچکی ، هست که پیر غار ، خوانده می شود . به گفته ی اهالی ، علّت نام گذاری ، ممکن است یکی از دو مورد زیر باشد :
1 ) گفته می شود پیری بوده که در این غار از دیده ها ، پنهان گشته است .
2 ) گفته می شود که به علّت کهن سال بودن ، این غار ، چنین نامی را به خود گرفته است .
جالب ، آن جاست که در درون غار ، شمع های بسیاری ، روشن کرده اند که این امر ، حکایت از اعتقادی ویژه به این غار دارد . گویا سقف این غار ، فروریخته و بدین علّت ، دسترسی به درون آن ، نشدنی گردیده است .
پس از بازدید از پیر غار به سمت آبشار زیبایی که در کنار پیر غار و از بالای کوهی زیبا ، فرو می ریــــزد ، می رویم . آب این آبشار زیبا ، بسیارگوارا و دلچسب است . کمـــــــی از آن آشامیده و بدنی هم به آب می زنیم .
به سمت خودرو می رویم ؛ آن را از توقّفگاه ، بیرون آورده و با پرداخت 3500 ریال به مسؤول توقّفگاه به سوی چشمه ی دیمه ، رهسپار می شویم .
دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلیُ دربدری بود…