باز هم یک روستای دورافتاده و دور از شهر در یکی از مناطق دست نخورده ی استان قزوین به نام دهستان اقبال . این دهستان ، پر است از روستاهای کوچک و بزرگ ؛ این بار ، روستای کاکوهستان ، منتظر ماست . از قزوین تا این روستا ، 42 کیلومتر راه است که آن را میتوان در یک ساعت و 15 دقیقه پیمود . بخش هایی از این راه ، خاکی است . پس از گذر از دو قهوه خانه و در جایی که راه ، سرازیری میشود به یک سه راهی میرسیم که باید به سمت چپ برویم . روستای کاکوهستان با تابلو بر این سه راهی ، مشخص شده است .
در روستا ، کسان کمی را میبینیم ؛ امّا هر کسی را که میبینیم از دلیل نام گذاری روستا از وی میپرسیم که روی هم سه نظر ، بیان میشوند :
یکی ، این که نام روستا ، کوتاه شده ی کاه و کوهستان است .
دوم ، این که نام این جا ، دگرگون شده ی کیکاووسستان بوده است .
سوم هم این که دو برادر که اهل شیراز بوده اند از سبزوار به این منطقه آمده و اقدام به ساخت این روستا میکنند و چون برادر در لهجه ی شیرازی ، کاکو هست ، این جا را بدین نام میخوانند .
40 خانوار در روستا ، زندگی میکنند . روستا ، دارای 2 مدرسه ( دبستان شهیدخضری و دبیرستان عشایری دهخدا ) ، یک مسجد ، خانه ی بهداشت ، برق ، آب آشامیدنی از چشمه ی بالادست و چند دستگاه انرژی خورشیدی است .
اهالی روستا ، کُرد هستند . دهیار ، آقای ایّوب محمّدبیگی است و پیشه ی مردم ، کشاورزی دیم ( فندق و نخود ) میباشد . خانواده های ساکن روستا ، کیماسی ، هاشمی و محمّدبیگی هستند .
سازه ی اصلی روستا در بالادست است که بدان جا هم میرویم ؛ این جا به دنبال زمین لرزه ی سخت سال 1369 به صورت کلّی ، ویران شد و سپس بافت جدید روستا در پایین دست ، ساخته شد .
روستا ، هنوز بافت سنّتی خود را نگاه داشته است ؛ خانه های خشتی ، سنگی و گِلی ، هنوز خودنمایی میکنند .
خانه های ایوان دار زیادی در روستا هستند که حسّ روستا بودن را به ما ، القا مینمایند . چند خانه نیز با رنگ شنی ، زیبایی ویژه ای را ایجاد نموده اند .
روستای کاکوستان با مردم بسیار خوب گه گاهی دزدی میکونند اما از روستاه نمیکونند
مردک از این روستا دزدی شده ولی هیچوقت دزدی نمیکنن
این روستا با مردمانی خوب و مهربان و دست و دلباز هستند