باز هم یک روستای دور از شهر در منطقه ای کم تر شناخته شده ولی بسیار زیبا و در کرانه ای گم نام از شاه رود خروشان و پرآب . آری روستای بازرگاه . این روستا در منطقه ی الموت باختری استان قزوین ، قرار گرفته که برای رسیدن بدان ، باید 62 کیلومتر راه های پرپیچ و خم را پیمود . در میانه ی این راه از روستاهای الولک ( پس از الولک ، دو سه راهی است که هر دوی آن ها را به سمت چپ میرویم ) ، کاکوهستان ( یک سه راهی است به سمت راست ) و تهمورث اباد میگذریم . پس از تهمورث آباد به یک سه راهی میرسیم که آن را به سمت چپ رفته و با دیدن پلی که بر شاه رود ، بسته شده ، دوباره به سمت چپ میپیچیم تا پس از دو ساعت و ده دقیقه به روستای بازرگاه برسیم .
ریشه ی نام بازرگاه از کهنای بازرگانی و مالی آن میآید ؛ چرا که جایی بوده است برای کارهای معیشتی و خرید و فروش کالاها ؛ به ویژه کالاهایی که از شمال کشور به سمت قزوین میآمده اند . حدود 60 خانوار در این روستا ، زندگی میکنند که کار عمده ی آنان ، کشاورزی ( برنج ، انگور ، انجیر ، فندق ، انار ، صیفی جات و زیتون ) میباشد .
بازرگاه از شمال به روستای گرده لات ( واقع در استان گیلان ) ؛ از خاور به روستای علندر ؛ از باختر به روستای جردوزان و از جنوب به روستای توته چال ، منتنهی میشود .
مسجد امام حسین ، گورستان قدیمی که اثری از سنگ های کهن در آن نیست و دژ سنگ باران از شاخصه های بازرگاه هستند . نزدیک ترین خانه ی بهداشت این روستا در روستای دستگرد است . به دلیل کمی جمعیّت ، دهیار ندارد و دو نفر به نام های آقایان رمضانی و علی رضائی ، شورای روستا را تشکیل میدهند . خانواده های ساکن در روستا ، عبارتند از : رضائی ، رمضانی ، حسنی ، خندان و قدمی .
مسجد
آب روستا از چشمه ای کم آب به نام زه آب ، به تانکری ، کشیده شده است ؛ اگرچه برای مصرف آشامیدن روستاییان ، بسیار کم است .
برق روستا از سال 69 و پس از زمین لرزه ی ویرانگر آن سال ، فراهم شده و گاز و تلفن ثابت نیز ندارد .
زمین لرزه ی سخت سال 69 ، این روستا را به سختی ، ویران ساخت .
هم راه با آقای کیماسی ، راهنمای مان به گشت در روستا میپردازیم . هنوز میتوان خانه های کاه گلی و چوبی را دید و با آن ها ، عکس گرفت . درون خانه ی خاله ی آقای کیماسی هم سری میزنیم . پر است از ویژگی خانه ای روستایی : فانوس کهنه ؛ قاب عکس خاک خورده ؛ چراغ علاء الدّین و کتری روی آن . خاله هم مینشیند و برای مان ، سخن میگوید ؛ از خاطراتش ، از روستایش . این جا ، هنوز هم بوی روستا میدهد و امیدوارم هم چنان این بوی خوش در روستای زیبای بازرگاه بماند .
به کنار شاه رود هم میرویم ؛ خروشان است و پرآب . کشتزارهای برنج در کنار آن ، خودنمایی میکنند .
آقای کیماسی و یوسف