روستای آقچه دام
روستای آقچه دام ، روستای بسیار کوچکیست در شهرستان آوج ؛ بخش آب گرم که از قزوین ، 100 کیلومتر فاصله دارد . برای رسیدن به این روستا ، به سمت تاکستان و سپس خرم دشت می روم ؛ پس از خرم دشت ، راه سمت چپ را میروم که به سوی بویین زهرا میرود . در میانه های این راه ، وارد راه روستای برزلجین میشوم در سمت راستم .
به روستای رزک که می رسم ، وارد راه سمت چپ و سپس راه سمت راست میشوم . راه را پی میگیرم تا به راه خاکی روستای آقچه دام در سمت راستم میرسم . این راه 100 کیلومتری را در یک ساعت و نیم میپیمایم . در روستا به دنبال یکی از اهالی میگردم تا راهنما و میزبانم باشد . یک خانواده ی خون گرم را پیدا میکنم و به درون خانه ی شان میروم .
با آقای خمسه ، پدر خانواده ، گرم سخن میشوم . چماره ی نام آقچه دام را نمیداند ولی برخی از اهالی میگویند که به چماره ی جاییست پر از گنج . حدود 50 نفر جمعیت غیرساکن دارد که به کارهای کشاورزی گندم و دامداری ، مشغولند . از اطراف با روستاهای رزک ، قاراقاج و افشار محمد ، هم سایه است .
خانواده های خمسه ای ، سلطانی ، زارعی ، صفوی و عطائی در این روستا ، زندگی میکنند . آب آشامیدنی از چشمه ای در اطراف روستا ، فراهم میشود . برق هم دارد و گاز لوله کشی از سال 1396 ، آمده است . به دلیل کمی جمعیت ساکن ، دهیار ، شورا ، مدرسه و حتا مسجد ندارد .
یک گورستان کوچک در مرکز روستاست که گورهای قدیمی اش ، سنگ چین هستند . اهالی ، ترک زبانند . بیش تر خانه های کاه گلی و خشتی روستا ، ویران شده است و چند خانه ی تازه ساز به چشم میخورند . یک رودخانه ی فصلی کوچک هم از کنار روستا میگذرد .
اهالی از تملک زمین های هکتاری شان در اطراف روستا ، توسط اداره ی منابع طبیعی ، گلایه مندند . از من خواستند ناقل و راوی گلایه ی شان به مسوولین باشم .
تنی چند از اهالی آقچه دام
بخشی از زمین های موردگلایه ی اهالی
اینجا وطن من روستای پدری منه
فوق العاده ارام و لذت بخشه برای من
و برای من پر از خاطرات کودکیه
حتما پیگیر باسید اب اشامیدنیش برسه ب روستا