منا ، رسول ، نسترن و زینب
رودخانه ی اندج ( 23 خرداد 1393 )
علی رضا هاشمی ، زینب هاشمی ، رسول علیخانی ، منا بابازاده و نسترن بهبودی
در ساعت 08 : 8 و کیلومتر 14212 ، پس از صرف ناشتایی از راه الموت خاوری به سوی رود خروشان اندج به راه میافتیم . در راه از روستاهای کورانه ، رشتقون ، رجائی دشت و دیکیّن و شهر معلّم کلایه میگذ ریم . به روستای شهرک که میرسیم در میانه ی این روستا ، یک فرعی در سمت چپ به سوی روستای اندج میرود . از همین جا ، رودخانه ی اندج نیز در سمت چپ مان ، دیده میشود . سرانجام نرسیده به روستای اندج در جای مناسبی ، توقّف کرده و تصمیم به اتراق میگیریم . ساعت ، 25 : 10 و کیلومتر ، 14313 است . جای خوبی را در کنار رودخانه ، پیدا میکنیم و وسایل مان را بر زمین میگذاریم . رودخانه ی خروشان اندج ، یک رود همیشگی است که از کوه های الموت در سمت شمال ، روان میشود و پس از طیّ ده ها کیلومتر به رود شاه رود میریزد . محلّ تلاقی این رود با رودخانه ی شاه رود در تقاطع راه اندج با راه اصلی معلّم کلایه است . نام دیگر این رود ، رودخانه ی تار است . اندج ، نام روستایی است که در راه گذر این رودخانه ، قرار گرفته است . رودخانه ی اندج از رودهای پرآب استان است که هماره دارای آبی توفنده و پرسرعت است . اگرچه تصمیم به رودنوردی میگیریم ولی به دلیل جریان تند آب ، نمیتوانیم همه ی راه را از درون رودخانه برویم و بخش عمده ی راه را از کنار رود ، میپیماییم . در جاهایی ، مجبور میشویم که از پهنای رودخانه ، گذر کنیم ؛ هنگامی که دل را به آب میزنیم با ژرفای آب تا کمرمان ، رو به رو میشویم که ژرفایی متعادل است ؛ ولی آن چه که مشکل آفرین است ، سرعت بسیار جریان آب است . به هر حال با سختی فراوان به ویژه برای خانم ها ، پهنای آب را میگذرانیم . گذر از پهنای آب ، برابر میشود با خیس شدن بسیار و گرفتن جانی تازه از آبی روان ، پاک و زیبا …
رودخانه ی زیبای اندج
اندج رود
منا در حال گذر از آب رود ؛ به چهره ی ترسان او ، دقّت کنید !
رسول و من در آب خروشان رود
من ، نسترن ، زینب و منا
درود علی رضا جان
خوب هستی؟
آقا یک شعری ازت خوندم در ارتفاعات شیرکوه
خیلی زیبا بود
درود بر شما . بله . هنگامی که به بالای شیرکوه زیبا رسیدم ، به یادش افتادم و این گونه سرودم :
بر بلندای ستیغ شیرکوه / یادم آمد روزگاران قدیم
یادم آمد آمدی آغوش من / بوسه بر لب های یک دیگر زدیم
و …
شب ها پرنده هایش می روند
روزها ستاره هایش
ببین ، آسمان هم که باشی ، باز تنهایی …
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[گل][گل][گل]
سلام اپم
منتظرحضورگرمت
عزیزم
[گل][گل][گل]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تنهایی راه رفتن سخت نیست ولی وقتی ما این همه راهو با هم رفتیم ، تنهایی برگشتن خیلی سخته !
سلام
چراسراغمونمیگیری
سلام آقای هاشمی
ارادت
بعد از پیامک شما سایت الموت من رو دیدم. نکته خاصی داشت یا فقط جهت معرفی سایت بود؟ مدیرش شمایید؟
درود بر شما . نه من مدیرش نیستم . تنها برای آگاهی بود .
گـاهـي دور از چـشـم ابـرهـا هـم
مـيـتـوان عـاشـق شـد
مـيـتـوان بـغـض کـرد
مـيـتـوان بـاريـد
گـاهـي دور از چـشـم مـداد رنگی ها هـم
مـيـتـوان نـقـاش شـد
مـيـتـوان آسـمـان داشـت
مـيـتـوان آبـي شـد …
امـا گـاهـي !
دور از چـشـم گـذشـتـه
نـمـيـتـوان امـروز را
پـشـت هـيـچ فـردايـي پـنـهـان کـرد …
سلام بی وفانبودیاااااااااااااااااا