برای رسیدن به خانه ی محمود طالقانی از تهران به سمت کرج و سپس قزوین می روم . پس از ورود به استان قزوین ، تابلویی در سمت راست آزادراه ، نصب شده و شما را به سمت روستای گِلیِرد ، زادگاه طالقانی ، راهنمایی می کند . وارد این راه می شوم و پس از پشت سرگذاشتن روستاهای زیاران ، خوزنان ، صمغ آباد و بیشه ، شهرک طالقان و روستاهای اوانک و محسن آباد ، به روستای گِلیِرد می رسم . یعنی 7 کیلومتر پس از شهرک طالقان ، در سمت راست ، یک شاخه است که پس از گذر از روستای گوران و پیمودن 5 کیلومتر از سه راه به گِلیِرد می رسم . روستای گِلیِرد ، روستایی است بسیار باصفا و زیبا با خانه هایی صورتی رنگ و کوچه هایی سنگ فرش شده و بسیار پاکیزه . هر چه می گردم ، کسی را در روستا نمی یابم . تا آن که مردی را می بینم و از او ، جای خانه ی ابوذر زمان را جویا می شوم . او ، مرا به سمت خانه ی نُقلی و زیبای طالقانی ، راهنمایی می کند ؛ ولی شوربختانه ، درِ خانه ، بسته است و کسی هم نیست تا در را بگشاید . پس از برداشتن چند نگاره ، راه بازگشت را تا خودرو ، می پیمایم . در راه ، پیرمردی را می بینم . با او درباره ی طالقانی ، هم سخن می شوم . او از هم دوره های طالقانی است . به گفته ی او ، طالقانی ، پیش از انقلاب در کشتزارهای اطراف همین روستا ، با مردم ، نـماز گروهی می خوانده و برای شان ، سخنرانی های مذهبی ـ سیاسی می کرده است تا این که ساواک به خانه ی او ریخته و او را دستگیر می کنند . به دیدگاه او ، طالقانی را سفیر شوروی در سال 1358 ، زهرآلود کرده تا ایران را از وجود یک روحانی دگراندیش ، محروم نماید .
کوچه های گلیرد
بازدیدم از روستا و خانه ی ابوذر زمان به پایان می رسد .