1 )) بازدید از این اردوگاه در برنامه ی استانی سپاهان ، جای داشت ولی از آن جا که موقعیّت زمانی برنامه ی سپاهان با برنامه ی زمانی این اردوگاه ، سازگار نشد ، بناچار بازدید از اردوگاه به اردیبهشت ماه ، موکول شد .
2 )) روستای موروک یا مرّوک در راه شهرضا به سمیرم ، قرار گرفته است ؛ بانو و آقای نرّه ای با برپایی یک اردوگاه به سبک عشایر قشقایی منطقه ، میخواهند ضمن کنش اقتصادی گردشگری ، آداب و رسوم عشایر را نیز زنده نگاه دارند .
3 )) امروز ، بیست و پنجم اردیبهشت ماه که ما به اردگاه آمده ایم ، مراسم عروسی سنّتی ایل قشقایی نیز در همین اردوگاه ، برپاست : زنان با لباس های رنگی و بسیار زیبای سنّتی که از سر تا پای شان را پوشانده است و اندکی از موهای زیبای شان ، آشکار است با در دست داشتن دستمال های رنگی به همراه شماری از مردان که بسیار کم تر از زن ها هستند به گونه ی دایره وار در حال پایکوبی بسیار منظّم و دلنشینی میباشند ؛ با تکان دادن منظّم دستمال های رنگی و پاهای شان به جلو و عقب به همراه آهنگ آرامشبخش ترکی . فیلم و نگاره برداری از این مراسم ، ممنوع است . ناهار را میهمان این عروسی هستیم : چلوکباب کوبیده به همراه خورش خوش مزه ی آلو که بسیار به من میچسبد .
4 )) پس از خوردن ناهار به همراه شاداب که جوانکی است معصوم و ناز به اصطبل اسب ها میرویم و چندین سر اسب ناب و گران بها ، چند سگ و یک قوش را از نردیک میبینیم . پس از دیدار با اسب ها به شهر سمیرم میرویم تا از آبشار بلند سمیرم ، دیدن کنیم ؛ این آبشار در پنج کیلومتری شهر سمیرم ، قرار دارد و محیطی است برای تفریح و استراحت خانواده ها ؛ آبشار بلندیست که اطراف آن را سکّوسازی و به سازی کرده اند تا جای اتراق مسافران نیز باشد . ورودیّه ی آبشار ، 7000 تومان میباشد .
در راه برگشت به موروک در یک چادر عشایری نمادین ، چای مینوشیم .
5 )) پس از برگشت به اردوگاه عشایری ، چادرمان را برمیگزینیم و وسایل مان را در آن ، قرار میدهم ؛ چه کیفی و حالی دارد ماندن در یک چادر عشایری و سپس به گشت زدن و نگاره برداشتن در اردوگاه میپردازیم . اردوگاه از آمیختگی چندین چادر عشایری ، بر پا شده است : چادرهای معمولی و سیاه چادرها .
کم کم هوا ، تاریک میشود و کسری نرّه ای از راه میرسد ؛ او ، چای ذغالی را فراهم میکند و از ما برای نوشیدن چایی ، فراخوان مینماید ؛ انصافاً نوشیدن چای ذغالی در سرمای شبانه ، بسیار میچسبد . هنگام شام ، فرارسیده است : به درخواست من ، بانو نرّه ای که مادر کسری هستند ، یک خوراک سنّتی عشایری به نام ساج کباب برای ما ، فراهم کرده اند که بسیار خوش مزه است = گوشت تازه ی برّه به همراه نان سرخ شده . بسیار میچسبد ؛ به همراه ماسینه که یکی از گونه های لبنیّاتی عشایر است : همان ماست با سبزیجات خوش بوی کوهی .
پس از شام به خواب میرویم تا فردا بامداد .
6 )) امروز ، آدینه بیست و ششم اردیبهشت ماه است : ناشتایی خوش مزه را در باغ بانو نرّه ای میخوریم : نیمرو با سبزیجات کوهی ، گوجه و خیار ، نان تازه ، پنیر ، کره و چای . پس از خوردن ناشتایی به همراه آقای عبدالله عطّار که از دست یاران بانو نرّه ایست به سوی چادر عشایر میرویم . راه زیادی را با خودرو میپماییم و از میان تپّه ها و دشت ها میگذریم تا به چادر یکی از عشایر که از آشنایان آقاعبدالله است ، میرسیم . او به گرمی از ما ، پذیرایی میکند . گوشت تازه به همراه ماست محلّی و تازه در کنار گلّه ی گوسپندان و دو سگ خوابیده و آرام گرفته ، خیلی میچسبد . زندگی عشایر ، زندگی زیبا و جالبیست : درون یک چادر ، همه ی امکانات زندگی را فراهم آورده اند و روزهای خود را در کنار حیوانات شان به شب میرسانند . چای نوشیدن در این چادر ، حال ویژه ای میدهد .
7 )) هزینه ی هرشب مانایی در اردوگاه عشایری برای هر نفر 400 هزار ریال است با ناشتایی ؛ در صورت سفارش و در صورت شدن ، ناهار و شام نیز برای شما با احتساب هزینه ی جداگانه ، فراهم میشود .