خواجوی نازنین کرمانی در ورودی شهر شیراز و بر فراز کوه الله اکبر ، در خاک آرمیده است . با پیمودن چندین پلّه ی خوش ساخت و زیبا ، میتوان به آرامگاه وی رسید . آرامگاه وی ، سنگ تراش خورده و زیبایی است که بر روی یک پایه ی سنگی دیگر ، قرار گرفته و با شیشه ، پوشیده شده است .
تندیس کوچکی از خواجو نیز در محوّطه ی آرامگاه ، دیده میشود .
سنگ نوشته ی نصب شده در کنار آرامگاه وی :
باسمه تعالی
آن که هم اوّل است و هم آخر / و آن که هم باطن است و هم ظاهر
برقع از صورت سخن بگشاد / شمع معنی به دست خواجو داد
نخلبند شعرا ، خلّاق المعانی
کمال الدّین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشد کاشانی
متخلّص به ( خواجو ) و مشهور به
خواجوی کرمانی
در سال 689 هجری قمری ، ولادت یافت ؛ در جوانی به سفرهای دور و دراز پرداخت و سرانجام به دارالعلم شیراز جنّت طراز رسید و در این دیار مهمان نواز با عزّت و ناز ، اقامت گزید و در حدود سال 750 هجری از همین جایگاه ، رخت جاودانگی کشید .
از سر کوی تو هر مرغ که پرواز کند / جان من نعزه زنان پیش رهش بازآید
هر نسیمی که از آن خطّه نیاید ، باد است / خنک آن باد که از جانب شیراز آید
خواجو از اکثر علوم زمان خود ، آگاه و در نظم و نثر فارسی ، استادی صاحب جاه بود و کلامی استوار و روان سعدی وار داشت و شیوه ی او در غزل و سخن حافظ به کمال رسید . دیوان اشعار او ، مشتمل بر غزلیّات ، مقطّعات ، ترجیعات و ترکیبات است و به دو بخش ( صنایع الکمال ) و ( بدایع الجمال ) ، تقسیم شده است و شش مثنوی بلند به نام های ( سام نامه ) ، ( همای و همایون ) ، ( گل و نوروز ) ، ( روضه الانوار ) ، ( کمال نامه ) و ( گوهرنامه ) دارد . دیوانش در زمان حیات خود وی ، جمع آوری شد .
هر سفری را خطری در ره است / هر خطری را خبری در ره است
هر شجری را ثمری داده اند / هر صدفی را گهری داده اند
اهل معانی که سخن پرورند / هر یک از این کنج ، نصیبی برند
آن که در گلشن معنی گشاد / برگ گلی بیش به خواجو نداد