یکی از زیباترین آبشارهای ایران ، به راستی آبشار شوی است . برای دسترسی به این آبشار ، دیشب هماهنگی های لازم را با دوستان خوبم ، بیژن حاجیوند و احمد شمس که از کوهنوردان لر هستند ، انجام دادم . بامدادان به سوی خانه ی احمد شمس در اندیمشک می روم و با هم دیگر به دنبال بیژن در خانه ی شان می رویم . سپس به سمت شهر دژپل ، راه میافتیم تا ماشین را در خانه ی یکی از دوستان به امانت بگذاریم و با نیسان به سمت منطقه ی آبشار به راه بیافتیم . پس از گذاشتن ماشین در خانه ی یک دوست و گردآوری ابزار و خوراکی های لازم ، سوار بر بخش بار نیسان می شویم و به سوی جنگل های شمال دژپل ، حرکت میکنیم . نیسان سواری هم عالمی دارد .
یکی از هم سفران گرامی در نیسان
بخش بیش تر راه ، آسفالته و مناسب است ؛ ولی پس از آسفالت به راهی خشن ، خاکی و نامناسب می رسیم که با نیسان به آسودگی ، پیموده میشود . اکنون به جایی رسیده ایم که نیسان را هم یارای آن نیست که بپیمایدش . به ناچار پیاده می شویم و از یک درّه ی نسبتاً پرشیب ، پایین می رویم تا به چادر عشایر برسیم . با برخورد گرم و پذیرایی خوب عشایر لر مستقر در این درّه و دوری از های و هوی شهر ، خود را در میان طبیعت زیبای خداوندی می یابم و خدا را برای این روز و این ساعت ، سپاس میگویم .
گروهی از دوستان عشایر
با درخواست عشایر مهمان نواز ، وارد چادر آن ها می شویم ؛ چادری که به پشتوانه ی قلوه سنگ های بزرگ ، برپا شده و بسیار دلنشین است .
در چادر عشایر
پس از اندکی استراحت ، نوشیدن چای و خوردن نان و پنیر تازه به هم راهی یکی از بزرگان عشایر که بدبختانه نامش را فراموش نموده ام ، به سوی آبشار شوی ، راهی می شویم . راه بسیار بسیار زیبایی را در میان درّه ی پرآبی می پیماییم . آن اندازه راه ، زیباست که در جای جایش می ایستیم و نگاره برمیداریم .
احمد شمس و من در میانه ی راه
به چند آبشار کوچک و بزرگ می رسیم ؛ امّا این ها ، اگرچه بسیار زیبا و پرآب هستند ؛ ولی آبشار اصلی نیستند .
بیژن حاجیوند در کنار یکی از آبشارهای میان راه
سرانجام پس از حدود یک ساعت به یکی از زیباتریبن آفریده ها و آثار خداوندی می رسیم ؛ آبشار بلند شوی که با سنگینی آب بالایی از دل کوهی بلند ، بیرون می زند .
درختان و گیاهان سبز زیبایی در اطراف آبشار روییده و جلوه ی دوچندانی به آن بخشیده اند .
آب ، بسیار زلال و سپید است ؛ آن اندازه که در باور آدمی نمی گنجد .
پایکوئبی آب بر روی سنگ های در راهش ، چشم را جلا می دهد .
آبشار شوی ، خیلی بلند نیست ؛ شاید بلندای آن به حدود 30 متر برسد ولی بیرون آمدن آب از چندین سوراخ از دل کوه ، زیبایی آن را بسیار چشمنواز کرده اسیت .
تا میتوانم نگاره برمیدارم ؛ به استراحت می نشینم و به اندیشه ی بزرگی این طبیعت زیبا ، فرو می روم .
در راه برگشت به تاریکی شب بر می خوریم ؛ ولی از آن جا که راهنمای مطمئنّی با ما هست ، خیال مان ، آسوده می باشد . هنگامی که به چادر عشایری می رسیم ، برای خوردن شام ، آماده می شویم . پس از خوردن شام ، خود را که حسابی خسته هستیم به رخت خواب گرم عشایری در زیر چادر می سپاریم .
بامدادان که از خواب بر می خیزیم با پیشواز گرم میزبان هایم ، رو به رو می شوم . شیر تازه ی گوسپندی می نوشم و با میزبان های خوبم ، نگاره میگیرم .
اکنون هنگامه ی خدانگهداری است . دوستان را به خدا می سپاریم و راهی راه بالای درّه می شویم تا با همان نیسان بازگردیم .
از حوضچه های میان راه آبشار